حوادث

خواهرکشی در ساعت ١٠ شب!
با اعتراف دختر جوان راز جنایت خانوادگی در خیابان خلیج‌فارس پایتخت فاش شد. حادثه‌ای که در آن زهرا ٣٦ساله با نقشه قبلی خواهر بزرگترش و همدستی مردی جوان که از همسایه‌های قدیمی آنها بود، به قتل رسید.

 

 

 

 

 

با اعتراف دختر جوان راز جنایت خانوادگی در خیابان خلیج‌فارس پایتخت فاش شد. حادثه‌ای که در آن زهرا ٣٦ساله با نقشه قبلی خواهر بزرگترش و همدستی مردی جوان که از همسایه‌های قدیمی آنها بود، به قتل رسید.

 روزنامه شهروند نوشت: مرد همسایه تنها در ازای دریافت ٣‌میلیون تومان حاضر شد زهرا را با طناب خفه کند. پولی که مرد جوان با آن راضی شد دست به این جنایت بزند، مقتول چند روز قبل در یک صندوق خانوادگی برنده شده بود. درواقع زهرا با پول خودش به دست مریم خواهرش و مرد همسایه به قتل رسید. شاپور با انگیزه دریافت ٣‌میلیون تومان زهرا را به قتل رساند و مریم هم درباره انگیزه‌اش از این جنایت به پلیس گفته که اعتیاد خواهرش و آزار و اذیت‌های او باعث شده نقشه قتل او را عملی کند. در حال حاضر هر دو متهم این پرونده در بازداشت هستند. مریم فردای همان روز از سوی ماموران دستگیر شد و پس از اعتراف به جنایت با همکاری شاپور، این مرد ٤٠ ساله هم چند روز بعد در یکی از پارک‌های نزدیک محل جنایت شناسایی و دستگیر شد. مریم و شاپور هر دو به دست داشتن در این جنایت هولناک اعتراف کرده‌اند، اما هرکدام سعی دارند با روایت متفاوت از جزییات حادثه، خفه‌کردن زهرا را به گردن دیگری بیندازند. با این وجود، هنوز تحقیقات درباره این حادثه ادامه دارد.

ساعت ١١:٣٠ دوشنبه شب بود که بازپرس مدیرروستا از طریق ماموران کلانتری ١٧٩ خلیج‌فارس در جریان قتل یک دختر جوان در حوالی چهارراه ابوسعید قرار گرفت. دقایقی بعد بازپرس جنایی همراه با تیم جنایی در محل حادثه حاضر شدند. در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد که دختر جوانی حدودا ٣٦ ساله بر اثر خفگی ناشی از انسداد مجاری تنفسی به قتل رسیده است. با وجود به‌هم‌ریختگی محل جنایت مشخص بود که قاتل یا قاتلان با داشتن آشنایی قبلی وارد محل جنایت شدند. برادر مقتول که در محل حادثه حضور داشت و خبر این حادثه را به پلیس اعلام کرده بود، در اظهاراتش به ماموران گفت: «زهرا همراه با خواهر بزرگم در خانه پدری زندگی می‌کردند و خانه من چند خیابان با آنها فاصله دارد. حدود ساعت ١٠ شب بود که مریم با من تماس گرفت و گفت که زهرا در خانه را باز نمی‌کند. مریم به من گفت که چند ساعت قبل زهرا از او خواسته خانه را ترک کند، چون میهمان دارد. وقتی به آنجا رسیدم دیدم که مریم منتظر من ایستاده است. با کلید در حیاط را باز کردم و هنگامی که وارد خانه شدم،  جسد زهرا را دیدم که در اتاق پذیرایی افتاده بود.»

ماموران در ادامه رسیدگی به این پرونده سراغ دوربین‌های مداربسته نزدیک محل جنایت رفتند. در بازبینی تصاویر دوربین‌ها مشخص شد که در زمان جنایت خواهر مقتول در کوچه با حالتی مضطرب درحال پرسه‌زنی است. در تصاویر مشخص شد که مریم حدود یک ساعت در کوچه معطل بوده و پس از آن در حالی‌که مرد جوانی به او مراجعه می‌کند، از داخل کوچه خارج شده و پس از گذشت نزدیک به ١٥ دقیقه مجددا به داخل کوچه بازمی‌گردد. ماموران با مجوز بازپرس پرونده مریم را بازداشت کردند. او ابتدا با انکار هرگونه دخالت در قتل خواهرش خودش را بی‌گناه می‌دانست، اما در نهایت لب به اعتراف گشود و به ماموران گفت: «خواهرم معتاد شده بود و مدام مرا اذیت می‌کرد، من هم دیگر تحمل این وضع را نداشتم و از شاپور خواستم خواهرم را بکشد. من در ازای این کار ابتدا به او وعده ٥‌ میلیون تومان دادم، اما بعد با دریافت ٣‌ میلیون تومان راضی به این کار شد.» به دنبال اعترافات مریم، ماموران سراغ شاپور رفتند و او را چهارشنبه هفته گذشته دستگیر کردند. شاپور هم پس از دستگیری وقتی با شواهد و اقرار مریم مواجه شد، به قتل زهرا اعتراف کرد.

این مرد جوان به‌عنوان یکی از دو متهم این پرونده صبح دیروز به دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او در مقابل بازپرس مدیرروستا قرار گرفت تا جزییات این جنایت را برای ثبت در پرونده بازگو کند. او در اظهاراتش ضمن اعتراف به قتل زهرا مدعی بود که فقط زهرا را از پشت گرفته و مریم با طناب او خواهرش را خفه کرده است. شاپور همچنین منکر دریافت هرگونه پولی از مریم بود و در این‌باره به بازپرس پرونده گفت: «ابتدا قرار بود ٥‌ میلیون تومان بابت این کار به من بدهد، اما بعد گفت ٣‌ میلیون تومان از برادرش می‌گیرد و پس از اینکه کار زهرا تمام شد، این پول را به من می‌دهد، اما او هیچ پولی به من نداده است.» در ادامه گفت‌وگو با این متهم را می‌خوانید:

چطور راضی شدی زهرا را به قتل برسانی؟

خودم هم درست نمی‌دانم. من آن شب زیاد مواد مصرف کرده بودم. مریم که آن پیشنهاد را به من داد، اول قبول نکردم، اما بعد وقتی گفت برای این کار به من ٥‌ میلیون تومان می‌دهد، نمی‌دانم که چه شد و این کار را کردم.

اما مریم در اعترافاتش گفته که به تو ٣‌ میلیون تومان داده است؟

او هیچ پولی به من نداد. قرار بود پول را از برادرش بگیرد و به من بدهد، اما آن روز هیچ پولی به من نداد.

مریم چه زمانی نقشه قتل خواهرش را به تو گفت؟

دوشنبه شب بود که مریم با من تماس گرفت. برای زهرا کمی مواد می‌خواست. من هم برایش بردم. دم در خانه به من گفت می‌خواهد زهرا را بکشد. او از دست زهرا خیلی شاکی بود. می‌گفت من را کتک می‌زند و اذیت می‌کند. من قبول کردم. قرار شد من در یکی از اتاق‌ها مخفی شوم و در یک فرصت مناسب او را از پشت بگیرم و مریم او را با طناب خفه کند. مریم به داخل خانه رفت و در را برای من باز گذاشت. من هم وارد خانه و در یک اتاق مخفی شدم. زهرا در آشپزخانه داشت مواد می‌کشید. مریم او را به بهانه‌ای به داخل اتاق کشاند و بعد هم من او را از پشت گرفتم. مریم هم طناب را دور گردن او پیچید.

بعدش چه شد؟

من از خانه خارج شدم. چند دقیقه منتظر شدم تا مریم بیاید و پولی که گفته بود را به من بدهد. من سرکوچه منتظر بودم، اما او نیامد، به طرف خانه آنها رفتم دیدم که مریم جلوی در ایستاده. ترسیدم و از آنجا رفتم.

می‌دانستی مریم آن پول را از کجا تهیه کرده؟

نه من نپرسیدم، اما وقتی بازداشت شدم، افسر پرونده گفت پول خود زهرا بوده که در یک صندوق خانوادگی آن را برنده شده است.

اما مریم می‌گوید که تو او را خفه کردی. دوربین‌های مداربسته هم نشان می‌دهد که مریم بیرون خانه منتظر است و تو بعد از چند دقیقه از خانه آنها خارج شدی؟

نه من فقط زهرا را از پشت گرفتم و خواهرش مریم او را خفه کرد.

چند وقت است که این خانواده را می‌شناسی؟

ما بچه‌محل هستیم. حدود ٤٠‌سال است که خانواده ما و آنها با هم آشنا هستند.

چطور مریم و زهرا تنها زندگی می‌کردند؟

از حدود ١٠ ‌سال پیش و پس از فوت پدر و مادرشان تنها شدند. البته یکی از برادرهایشان همان حوالی زندگی می‌کند. پدرشان در یک تصادف رانندگی کشته شد. مادرشان هم چند ‌سال بعد سکته کرد. زهرا و مریم هم در بازار مبل کار می‌کردند.

شغل خودت چیست؟

من هم مبل بار می‌زنم. کارم بارگیری مبل از کارگاه است.

اعتیاد داری؟

بله، چند ‌سال است که تریاک و شیره مصرف می‌کنم. چند بار ترک کردم، اما باز هم مصرف کردم.

سابقه داری؟

چند سال پیش به خاطر مواد به زندان افتادم.

متولد چه سالی هستی؟

تازه وارد ٤٠ سالگی شدم.

ازداوج کردی؟

بله. یک پسر ٨ ساله دارم.

کد خبر ۱۲۷۲۳
۱ مهر ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۱۴۶۰
روایت دختری که عضو باند شیطانی "بابا" شد!
دختری به نام پریسا پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب مسافران ایرانی و خارجی، به آن‌ها نزدیک می‌شد و پس از عقد موقت، این افراد را تلکه می‌کرد.

 

 

 

 

 


دختری به نام پریسا پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب مسافران ایرانی و خارجی، به آن‌ها نزدیک می‌شد و پس از عقد موقت، این افراد را تلکه می‌کرد. پس از ٩ ماه کار سخت و پیچیده قضایی-پلیسی برای دستگیری زن هجده ساله، در نهایت، این متهم در مشهد گرفتار قانون شد.
 
 
 
روایت دختری که عضو باند شیطانی
ماجرای این پرونده از آنجا شروع شد که دختری به نام پریسا پس از عضویت در یک باند شیطانی و مستهجن، با فریب ده‌ها مسافر ایرانی و خارجی، به آن‌ها نزدیک می‌شد و پس از عقد موقت، با چند نفر از طعمه‌هایش که همدستش بودند، این افراد را تلکه می‌کرد. در یکی از جلسات بازجویی، فرصتی پیش آمد که گفت‌و‌گویی با این متهم انجام شود، مصاحبه‌ای که ماحصل آن را در ادامه خواهید خواند:

خانواده‌ات می‌دانند اینجایی؟
من خانواده‌ای ندارم. ۹ سال است که آن‌ها تنها دخترشان را از یاد برده‌اند.

چرا؟ مگر با آنان چه کرده‌ای؟
من هرچه می‌کشم از سر خود‌خواهی و بی‌اعتنایی آن‌هاست. الان مادرم پیش شوهرش است و پدرم هم یا خماری می‌کشد یا در یکی از کوچه‌های شهر پی مواد برای مصرف روزانه‌اش می‌گردد.

مادر و پدرت کی جدا شدند؟
سال ٨٧.

علتش چه بود؟
پدرم اعتیاد داشت. وقتی مواد به او نمی‌رسید، مانند دیوانه‌ها می‌شد و هرچه به دستش می‌رسید می‌شکست. نه‌ساله بودم و همیشه می‌ترسیدم نکند پدرم بلایی سر من و مادرم بیاورد. دعوا‌های آنان تمامی نداشت. هر‌روزِ زندگی‌مان شده بود جروبحث‌کردن‌های مادر و پدرم. پدرم بیکار بود. مادرم هم به من توجه نمی‌کرد تا اینکه آن‌ها از همدیگر جدا شدند.

بعد چه شد؟
پدر و مادرم پس از طلاق، مرا بین همدیگر پاس‌کاری می‌کردند. مادرم می‌گفت: «خودت پای این بچه را به این دنیا باز کرده‌ای. پس خودت هم باید از او نگهداری کنی.» پدرم هم در پاسخ مادرم می‌گفت: «تا دیروز که خرجی‌تان را می‌دادم، دخترت بود. حالا من پای او را به دنیا باز کرده‌ام؟!» این دعوا‌ها تمامی نداشت تا اینکه به مادربزرگ و خاله‌ام پناه بردم.

در خانه مادربزرگت چه شد؟
مادربزرگم با من مهربان بود، اما به این علت که سن زیادی داشت، نمی‌توانست مرا‌تر و خشک کند. برای همین، بیشتر وقت‌ها را در خانه خاله‌ام می‌گذراندم. آن سال‌ها به‌سختی می‌گذشت و نبودن پدر و مادر از یک سو و تحمل زخم‌زبان‌های اطرافیان از سوی دیگر، زندگی را به کامم تلخ کرده بود.
 
اینکه هم‌سن‌وسالانم، همگی، سایه پدر و مادر روی سرشان بود و من از این سایه بی‌نصیب بودم سخت آزارم می‌داد. سیزده‌ساله بودم که رابطه من و پسرخاله‌ام بالا گرفت و این رابطه شوم موجب بی‌آبرویی‌ام شد. دیگر راهی جز ترک آن خانه برایم نبود. از طرفی، نمی‌خواستم که خاله‌ام از این ماجرا بویی ببرد، چون می‌دانستم آخر سر، همه تقصیرات به گردن من می‌افتد. سال ٩٢ بود که از خانه خاله‌ام فرار کردم.

اعتیادت از کی شروع شد؟
از همان زمانی که خانه خاله‌ام بودم. من در حاشیه شهر به دنیا آمده بودم و در همان خیابان‌ها و کوچه‌های خاکی زندگی می‌کردم. در مسیر مدرسه‌ام چند موادفروش بودند که هر موقع از جلو خانه‌شان رد می‌شدم، چند مصرف‌کننده مواد مخدر یا در حال تزریق بودند یا مواد می‌کشیدند. این شرایط روی پسر‌خاله‌ام اثر گذاشته بود و او نیز مثل دیگر جوانان محله به شیشه معتاد شده بود. متأسفانه رابطه من و پسرخاله‌ام موجب آلوده شدن من هم شد.

چگونه با مردان وارد رابطه می‌شدی؟
بعد از فرار از خانه خاله‌ام، آواره کوچه و خیابان شدم. نه جایی برای استراحت داشتم و نه پولی برای تغذیه. از طرفی، مصرف شیشه بسیار آزارم می‌داد.
 
برای همین، تصمیم گرفتم هر طور شده جایی برای استراحت پیدا کنم. رابطه من و پسرخاله‌ام کارم را یکسره کرده بود و دیگر ترسی از رابطه با مردان نداشتم. برای همین، به سراغ مردان جوانی رفتم که هم جایی برای سکونت داشتند و هم شرایط استعمال مواد مخدر را برایم فراهم می‌ساختند.

از کی وارد باند بابا شدی؟
در این میان، با فردی به نام مسلم آشنا شدم. او مسافرکش بود و در فرودگاه رفت‌وآمد داشت. وقتی مسلم متوجه شد که من فراری هستم و برای تأمین هزینه‌هایم دست به هر کاری می‌زنم، گفت: اگر گوش به حرفش بدهم، می‌توانم پول خوبی به جیب بزنم. متأسفانه بدون اینکه به آینده‌ام فکر کنم، پیشنهاد بی شرمانه مسلم برای ارتباط با مردان هوسران را قبول کردم و از چاله در آمدم و درون چاه افتادم.

چگونه وارد باند بابا شدی؟
درست یادم نیست. مسلم مرا به آن مرد شیطان‌صفت معرفی کرد. بابا مردی پنجاه‌ساله است که با پسر بیست‌وهفت‌ساله‌اش زندگی می‌کند.

چرا به او بابا می‌گویی؟
فقط من به او بابا نمی‌گفتم بلکه هر هفت دختر دیگری که شرایط من را داشتند و از خانه فرار کرده بودند و در خانه‌اش زندگی می‌کردند او را با این نام صدا می‌زدند.

آنجا چطور جایی بود؟
خانه‌ای دوطبقه در یکی از مناطق برخوردار شهر بود. من و چند دختر دیگر که شرایطشان مثل شرایط من بود در آنجا زندگی می‌کردیم.

برای بابا چه‌کار می‌کردید؟
بابا در تلگرام کانالی به همین نام داشت. افراد مبتذل در این کانال عضو می‌شدند و به بابا پیام می‌دادند. بعد او طبق وعده‌ای که داده بود، من یا دیگر دوستانم را به فرد مورد‌نظر معرفی می‌کرد و پس از پایان کار ٩٠ درصد از پول دریافتی را به بابا می‌دادیم و ١٠ درصد از آن را هم برای خودمان بر می‌داشتیم. او می‌گفت: اگر می‌خواهیم جایی برای زندگی کردن داشته باشیم، باید بهای آن را بپردازیم.

چه بهایی؟
علاوه بر انجام کار‌های خانه و پرداخت ٩٠ درصد از پول دریافتی‌مان، او و پسرش از ما سوء استفاده می‌کردند.

تاکنون با چند نفر رابطه داشته‌ای؟‌
نمی‌دانم، اما همه آن‌ها قانونی بوده است.

چطور؟
آن‌ها مرا موقت عقد می‌کردند.

پس از اتمام مدت عقد، عده نگه می‌داشتی؟‌
نمی‌دانم عده چیست.
 
می‌دانی مرتکب چه جرمی شده‌ای و چه جزایی در انتظارت است؟
بله، حبس و شلاق.

می‌دانی یکی دیگر از احکامی که قانون‌گذار برای اتهامت در نظر گرفته است اعدام است؟
مگر من آدم کشته‌ام؟ شما دروغ می‌گویید. خدا پدر و مادرم را نیامرزد. مقصران اصلی آن‌ها هستند. قاضی باید حکم اعدام را برای آنان صادر کند.

حرف دیگری مانده است که بخواهی بگویی؟‌
می‌خواهم توبه کنم. می‌خواهم زندگی‌ام را از نو بسازم. خودم می‌دانم که مرتکب گناه بزرگی شده‌ام. من تقصیری نداشتم. شاید اگر من هم سایه پدر و مادر روی سرم بود، الان دانشجو بودم و زندگی خوبی داشتم.

کد خبر ۱۲۵۰۳
۳ شهریور ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۱۱۰۳
پیامک‌های عاشقانه‌ای که جنایت ساز شد
مرد آرایشگر که پس از جدایی از همسرش متوجه ارتباط وی با یکی از مشتریان مغازه‌اش شده بود در اقدامی کینه‌جویانه مرد جوان را به قتل رساند. ساعت ۶:۳۰ دقیقه صبح ۱۱ مرداد، مرد کشاورزی در زمین‌های کهریزک متوجه جسد مردی شد که سگ‌ها اطرافش جمع شده بودند.

 

 

 

 


مرد آرایشگر که پس از جدایی از همسرش متوجه ارتباط وی با یکی از مشتریان مغازه‌اش شده بود در اقدامی کینه‌جویانه مرد جوان را به قتل رساند. ساعت ۶:۳۰ دقیقه صبح ۱۱ مرداد، مرد کشاورزی در زمین‌های کهریزک متوجه جسد مردی شد که سگ‌ها اطرافش جمع شده بودند.
 
با مشاهده سگ‌ها، مرد میانسال بلافاصله با مأموران کلانتری ۱۷۳ امین‌آباد تماس گرفت. به‌دنبال این خبر، تیم تحقیق راهی محل حادثه شده و جسد مردی حدوداً ۳۵ ساله را پیدا کردند که به قتل رسیده و سوزانده شده بود.
 
در چند متری جسد کیف پولی پیدا شد که کارت شناسایی در آن قرار داشت و هویت مقتول به نام صادق برملا شد. در ادامه مشخص شد که مرد جوان ساکن خیابان پیروزی تهران بوده و آخرین بار با یکی از دوستانش به نام علی قرار داشته، اما پس از آن ناپدید شده است.
 
درحالی که تحقیقات برای شناسایی عامل این جنایت ادامه داشت کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت متوجه شدند که علی با همسرش اختلاف داشته و چند هفته قبل از او جدا شده است. همسر علی در تحقیقات گفت: «صادق (مقتول) دوست نزدیک همسرم بود. به همین علت به خانه ما رفت و آمد داشت و من او را کاملاً می‌شناختم؛ من و همسرم از مدت‌ها پیش با یکدیگر اختلاف و قصد جدایی داشتیم.
 
قبل از متارکه، مقتول چندین بار پیامک‌های عاشقانه برایم ارسال کرده بود که آن زمان موضوع را به همسرم اطلاع دادم؛ علی نیز نسبت به صادق کینه پیدا کرده بود. یک ماه بعد از این ماجرا نیز من و علی جدا شدیم و دیگر خبری از آن‌ها نداشتم.»
 
با سرنخ‌هایی که کارآگاهان در تحقیقات به‌دست آورده بودند احتمال دست داشتن علی در این جنایت مطرح شد. در ادامه نیز مشخص شد علی چند روزی است که در خانه دوستش در میدان شوش زندگی می‌کند و با هماهنگی‌های قضایی مأموران وارد عمل شده و علی و دوستش به نام رضا را دستگیر کردند. دو متهم دستگیر شده برای تحقیقات روز گذشته به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند.
 
علی زمانی که در مقابل بازپرس محسن مدیرروستا قرار گرفت به قتل صادق و سوزاندن جسد او اعتراف کرد. سرهنگ کارآگاه علی ولیپور گودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ گفت: بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران دو متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
 
گفتگو با متهم
علی، ۴۰ ساله، متهم اصلی این جنایت است، او با نقشه‌ای از پیش تعیین شده مقتول را به محل قتل کشاند و پس از جنایت، جسد را به آتش کشید. متهم مدعی است که تصمیم به معرفی خود در روز دوشنبه داشته، اما قبل از آن توسط پلیس دستگیر شده است.
 
اختلافت با صادق بر سر چه بود؟
زمانی که هنوز طلاق نگرفته بودم او به دروغ به من گفت: همسرم با یکی از دوستانم به نام بهمن ارتباط دارد. سر همین مسأله هم از همسرم جدا شدم. صادق برای این جدایی خیلی تلاش کرد، به من وکیل معرفی می‌کرد و کاری کرد که در مدت چند روز طلاق توافقی بگیرم و از همسرم جدا شوم.
 

صادق مشتری مغازه آرایشگری‌ام بود. بعد ازجدایی زمانی که به مغازه‌ام آمد، پیامک‌هایی روی گوشی او دیدم که از همسرم بود. آن موقع بود که متوجه شدم صادق با همسرم در رابطه است و نقشه قتل او را کشیدم.
 
نقشه چه بود؟
با صادق تماس گرفتم و به او گفتم که می‌خواهم با بهمن قرار بگذارم و شما دو نفر را روبه‌رو کنم. صادق قبول کرد و به محل قرار آمد. قبل از آن با رضا تماس گرفتم و به او گفتم بنزین می‌خواهم، رضا برایم بنزین آورد و ما سوار موتور رضا شدیم و به محل قرار با صادق رفتیم. او را سوار کردیم و راهی کهریزک شدیم. به محلی خلوت که رسیدیم از رضا خواستم نگه دارد.
 
به صادق گفتم چرا با همسر سابقم رابطه دارد، ولی او قبول نکرد. به من گفت: همسرت تو را نمی‌خواهد و به من هیچ ربطی ندارد. عصبانی شدم چاقویی که به همراه داشتم را مقابلش گرفتم و به او گفتم یا تو مرا بزن یا من تو را می‌زنم. اما صادق دست به چاقو نزد و من به او حمله کردم. بعد از جنایت هم با بنزینی که به همراه داشتیم جسد را آتش زدم.
 
کسی از این جنایت به غیر از رضا خبر نداشت؟
روز اول نه، اما فردای آن روز به خـــــــــــــــــــــانه رفتم و لباس هایم را عوض کردم و همه چیز را به خانواده‌ام گفتم. آن‌ها از من خواستند که خودم را معرفی کنم. می‌خواستم خودم را معرفی کنم، اما گفتم صبر کنم تا زخم دستم که در درگیری با صادق به وجود آمده بود خوب شود. بعد از آن بهمن و همسر سابقم و باقی دوستانم هم از ماجرای جنایت با خبر شدند.
 
چطور دستگیر شدی؟
در این مدت خانه رضا بودم. عصر ساعت ۵ بعد از ظهر بود که برای خرید از خانه خارج شدم. زمانی که وارد اتاق شدم دیدم مأموران رضا را بازداشت کرده ومنتظر من هستند.
 
با همسرسابقت چطور آشنا شدی؟
دختر همسایه‌مان بود. سه سال قبل با او ازدواج کردم و حاصل این ازدواج بچه دو ساله‌ای است.

کد خبر ۱۲۳۱۷
۱۶ اَمرداد ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۱۵۸۴
برادران عروس،شوهرخواهرشان را کشتند/چون رسم نداریم دختر و نامزدش با هم بیرون بروند با او درگیر شدیم
ایران نوشت:ساعت 2:25 بامداد شنبه 6 مرداد مأموران کلانتری 116 مولوی در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از یک جنایت خبر دادند. در بررسی‌های اولیه مشخص شد که سه برادر به سراغ دامادشان رفته و با او درگیر شده‌اند

 

 

 

 

ایران نوشت:ساعت 2:25 بامداد شنبه 6 مرداد مأموران کلانتری 116 مولوی در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از یک جنایت خبر دادند. در بررسی‌های اولیه مشخص شد که سه برادر به سراغ دامادشان رفته و با او درگیر شده‌اند.

در این درگیری که بین دو خانواده رخ داد داماد 23 ساله با ضربه‌های چاقوی برادر 17 ساله نامزدش به قتل رسیده بود.

بدین ترتیب به دستور بازپرس سجاد منافی آذر تحقیقات آغاز شد و در بررسی‌های صورت گرفته دو برادر عروس بازداشت شدند و برادر دیگر متواری شد.

این پسر نوجوان در تحقیقات گفت: مقتول به خواستگاری خواهرم آمده و باهم نامزد کرده بودند. ما افغان‌ها رسم نداریم دختر تا زمانی که عقد نکرده است با نامزدش بیرون برود. اما دامادمان این کار را انجام داد و با خواهرم بیرون رفت. زمانی که از این ماجرا با خبر شدیم با او درگیر شدیم.

درحالی که متهمان بازداشت شده‌اند به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات از آنها ادامه داشته و تلاش برای دستگیری برادر فراری آغاز شده است.

کد خبر ۱۲۲۰۶
۷ اَمرداد ۱۳۹۷
خبر آنلاین
تعداد بازدید ۱۲۸۵
اغفال دختران به بهانه ازدواج!!
این پسر ۳۰ ساله در فضای مجازی برای خود تبلیغ می‌کرد و با عنوان اینکه خواننده مشهوری است دختران را فریب می‌داد. سرهنگ علی، ولی پورگودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در توضیح این خبر گفت: ۲۰ تیر ماه خانم جوانی در شعبه هشتم دادگاه کیفری از این پسر که سعید نام دارد به اتهام آزار و اذیت جنسی شکایت کرد.

 

 

 

 


این پسر ۳۰ ساله در فضای مجازی برای خود تبلیغ می‌کرد و با عنوان اینکه خواننده مشهوری است دختران را فریب می‌داد. سرهنگ علی، ولی پورگودرزی، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در توضیح این خبر گفت: ۲۰ تیر ماه خانم جوانی در شعبه هشتم دادگاه کیفری از این پسر که سعید نام دارد به اتهام آزار و اذیت جنسی شکایت کرد.
 
اغفال دختران به بهانه ازدواج
 
 پرونده‌ای در این خصوص تشکیل و برای تحقیقات در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت. خانم جوان با حضور در اداره شانزدهم پلیس آگاهی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: بنده در شبکه اجتماعی اسکوت (scoot) با سعید آشنا شدم؛ وی خود را خواننده سرشناسی معرفی کرد و گفت: ترانه‌هایش در سایت‌های مختلف وجود دارد؛ این شخص فیلم‌ها وعکس‌هایی را که با برخی از بازیگران و خوانندگان معروف و سرشناس گرفته بود نیز برایم فرستاد و در ادامه مدعی شد که به من علاقه‌مند شده و قصد ازدواج با مرا دارد و به این ترفند و حیله از من درخواست کرد تا از نزدیک همدیگر را ملاقات کنیم.
 
سعید حتی به من گفت که به یک برنامه تلویزیونی با مجری گری یکی از بازیگران مطرح و سرشناس نیز دعوت شده و در ادامه برای من بار‌ها پیامک‌هایی ارسال می‌شد با این مضمون که وی قرار است بزودی کنسرت برگزار کند.
 
شاکی پرونده در خصوص نحوه ملاقات خود با سعید نیز به کارآگاهان گفت: زمانیکه به اصرار سعید با یکدیگر قرار ملاقات گذاشتیم، وی گفت، چون آدم معروفی است عده‌ای به دنبال بدنام کردن او هستند بنابراین اگر او را با هر خانمی مشاهده و تصویری از او تهیه و منتشر شود، برایش گران تمام خواهد شد و حتی امکان ممنوع الکار شدن وی نیز وجود دارد به همین خاطر مرا راضی کرد تا به خانه شخصی‌اش در منطقه دربند بروم؛ حتی وعده داد که در این ملاقات مرا با عده‌ای از هنرمندان برای تهیه شغلی مناسب در دنیای هنر معرفی خواهد کرد. در نهایت روز ۲۶ خرداد سعید برای من یک خودروی دربست فرستاد تا مرا به خانه‌اش ببرد. وقتی وارد خانه او شدم با احترام به استقبالم آمد.
 
پس از صحبت‌های اولیه، شماری از آثار خودش را برای من گذاشت تا گوش دهم، اما دقایقی بعد ناگهان به سمت من آمد و آن زمان بود که متوجه قصد و نیت واقعی‌اش شدم؛ بشدت اعتراض کرده و حتی در مقابل او مقاومت کردم، اما ناگهان حمله ور شد و در حالیکه جلوی دهانم را گرفته بود به من تعرض کرد. شاکی در ادامه از اخاذی‌های این خواننده پاپ نیز پرده برداشت و گفت: سعید مدعی شده بود که از من فیلم و عکس تهیه کرده و اگر به او پول پرداخت نکنم آبروی مرا خواهد برد به ناچار در چندین نوبت به او چندین میلیون تومان پرداخت کردم تا اینکه متوجه شدم که گویا خانم‌های دیگری هم هستند که دقیقاً اتفاقی مشابه من برای آن‌ها نیز افتاده و از ترس آبرو تاکنون شکایتی نکردند.
معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در ادامه این خبر عنوان داشت: با شناسایی هویت دقیق
 
سعید، کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ با مراجعه به محل زندگی مجردی وی در طبقه سوم یک مجتمع مسکونی در منطقه دربند، او را روز ۲۴ تیر دستگیر و به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند. سعید در اظهارات اولیه منکر هرگونه آزار و اذیت جنسی شاکی شد، اما در ادامه تحقیقات به ارتکاب جرم اعتراف کرد.
سرهنگ علی، ولی پور گودرزی با اشاره به شناسایی چند شاکی دیگر در این پرونده گفت: با دستگیری متهم، عده دیگری از خانم‌های جوان به اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ مراجعه و در اظهاراتی کاملاً مشابه عنوان داشتند که توسط سعید مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.
 
یکی از شاکی‌ها در توضیحات خود به کارآگاهان عنوان داشت: از طریق فضای مجازی تلگرام با سعید آشنا شدم؛ ایشان به من وعده ازدواج داد و در ادامه، به بهانه تهیه هزینه مالی آلبوم موسیقی از من درخواست مبلغی پول کرد. او خودش را آهنگساز وخواننده معرفی کرده و یک بیوگرافی جعلی نیز در سایت «ویکی صدا» برای خودش ساخته و آن را برای من فرستاد تا به من ثابت کند که خواننده است.
 
بنده به واسطه اعتمادی که به سعید پیدا کرده بودم پول مورد درخواستی‌اش را به حسابش واریز کرده و به پیشنهاد ایشان برای ملاقات با اعضای خانواده و همچنین آشنایی بیشتر با یکدیگر برای ازدواج به خانه سعید در دربند دعوت شدم؛ به خاطر اعتمادی که به او داشتم، به خانه‌اش رفتم؛ در ابتدا همه چیز آرام و محترمانه بود، اما کمی بعد متوجه قصد و نیت واقعی سعید شدم و زمانیکه در برابرش مقاومت کردم ناگهان به سمتم حمله ور شد و با ضرب و شتم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. سعید مدعی شده بود که از من فیلم وعکس گرفته و باید به او پول بدهم و در غیر این صورت فیلم و تصویر مرا در فضای مجازی پخش خواهد کرد؛ من نیز از ترس آبرویم مبالغ مورد درخواست سعید را پرداخت می‌کردم تا اینکه متوجه شدم او را دستگیر کرده‌اند بنابراین من هم تصمیم به شکایت گرفتم.
 
در حال حاضر پرونده برای رسیدگی ویژه به این نوع از جرایم در معاونت مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی است و متهم با قرار قانونی برای ادامه تحقیقات در اختیار اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دارد. شاکی‌ها اطمینان داشته باشند که تمامی اظهارات و هویت آن‌ها نزد پلیس و مقام قضایی کاملاً محرمانه بوده؛ بنابراین از دیگر شاکی‌ها هم دعوت می‌شود تا برای طرح و پیگیری شکایت خود به نشانی اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ در خیابان وحدت اسلامی مراجعه کنند.

کد خبر ۱۲۱۴۶
۳۰ تیر ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۱۷۰۸
جزئیات جنایت خیابانی به دست "شوهر پنجم"
تصاویری که نشان می‌دهد مرد چاقو به دست بر بالین جسد همسرش ایستاده و جملاتی را می‌گوید که نظر هر رهگذری را جلب می‌کند. جسد همسرش را تکان می‌دهد و به او می‌گوید: «دوست داشتم خودت کردی منو داری می‌بینی» عامل جنایت شماره تلفن مادرش را به یکی از عابران می‌دهد تا او هم درجریان قرار گیرد. رو به حضار فریاد می‌زند شماره مادرش را بگیرید و بگویید عروسش را کشتم.

 

 

 

 

 

تصاویری که نشان می‌دهد مرد چاقو به دست بر بالین جسد همسرش ایستاده و جملاتی را می‌گوید که نظر هر رهگذری را جلب می‌کند. جسد همسرش را تکان می‌دهد و به او می‌گوید: «دوست داشتم خودت کردی منو داری می‌بینی» عامل جنایت شماره تلفن مادرش را به یکی از عابران می‌دهد تا او هم درجریان قرار گیرد. رو به حضار فریاد می‌زند شماره مادرش را بگیرید و بگویید عروسش را کشتم.
 
«نازی خیلی دوست داشتم ولی خودت کردی» این جمله‌ای است که پدرام ٢٧ساله بر بالین جسد همسرش می‌گوید. همسری که قرار بود پیش از مرگ در دادگاه طلاق از پدرام جدا شود ولی بر اثر یک اتفاق با ضربات شوهرش کشته شد. شاهدان حادثه تصاویر این جنایت را ضبط کردند. فیلم تکان‌دهنده دیگری که در فضای مجازی منتشر شده است. این تصاویر ٤٨ثانیه است.
 
 
جزئیات جنایت خیابانی به دست
 جنایت خیابانی به دست شوهر پنجم
 
تصاویری که نشان می‌دهد مرد چاقو به دست بر بالین جسد همسرش ایستاده و جملاتی را می‌گوید که نظر هر رهگذری را جلب می‌کند. جسد همسرش را تکان می‌دهد و به او می‌گوید: «دوست داشتم خودت کردی منو داری می‌بینی» عامل جنایت شماره تلفن مادرش را به یکی از عابران می‌دهد تا او هم درجریان قرار گیرد. رو به حضار فریاد می‌زند شماره مادرش را بگیرید و بگویید عروسش را کشتم!
 
بعد هم رو به جوانی که در آن نزدیکی ایستاده، می‌گوید: «آقا یه‌ دقیقه برو جلوی دادگاه مادرش با یه بچه وایساده، بگو خانم رضایی.... بهش بگو بیا عروستو کشتم». اما شماره در دسترس نیست. مادر و دخترش همراه او به دادگاه آمده بودند تا شاهد دومین طلاق پدرام باشند.
 
بعد از آن هم مرد دیگری به طرف مرد قاتل می‌رود و به او می‌گوید نمان، فرار کن، مرد قاتل می‌گوید خودرو ندارم نمی‌توانم فرار کنم و بعد هم دوشادوش مردی که به او پیشنهاد فرار داده بود، از محله حادثه دور می‌شود و در واقع فرار می‌کند. همان‌جاست تا شاهدان قتل، یاد اورژانس و پلیس می‌افتند و بالاخره با آنها تماس می‌گیرند. فیلم تمام می‌شود.
 
این جنایت ظهر چهارشنبه ٢٠ تیرماه زمانی رخ داد که مرد جوان فهمید همسرش پیش از ازدواج با او ٤مرتبه دیگر نیز ازدواج کرده است. آشنایی این زن و مرد بیمار که در یک بیمارستان روانی کلید خورد، قرار بود در دادگاه اسلامشهر پایان یابد اما پیش از دادگاه در پارکی حوالی اسلامشهر، زن جوان چاقویش را از کیفش بیرون کشید و پدرام را تهدید کرد که باید تمام حقم را بدهی.
 
همان موقع بود که پیرزنی درحال عبور بود، با دیدن این تصاویر گفت: «زمونه برعکس شده» همین جمله کافی بود تا حواس نازنین پرت شود و در یک لحظه پدرام چاقو را از دستش بقاپد. خودش می‌گوید، دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاده و چندین ضربه به گردن و بدنش زدم. نازنین روی چمن‌ها افتاده بود و می‌خواستم مادرم را خبر کنم اما نشد، به همین خاطر فرار کردم.»
 

فرار پدرام ٤٨ساعت بیشتر طول نکشید و خود را به پلیس آگاهی تهران معرفی کرد. متهم پس از انتقال به دادسرای جنایی تهران مقابل قاضی محسن مدیرروستا، بازپرس جنایی پایتخت قرار گرفت و جزییات جنایت را بازگو کرد. همان موقع بود که شماره مادر نازنین را هم در اختیار قاضی پرونده گذاشت تا به دستور قاضی جنایی پایتخت او هم به دادسرا احضار شود.
 
پدرام ٢سال پیش در یک بیمارستان روانی با نازنین آشنا شده بود. این درحالی بود که ٤‌سال قبل ازدواج کرده و یک دختر داشت. بیماری روحی و روانی داشت، به همین خاطر خانواده‌اش تصمیم گرفتند او را در بیمارستان روانی بستری کنند.
 
نازنین هم مانند او بیماری روحی و روانی داشت و مدتی بود که در آن‌جا بستری بود. در مدت کوتاهی که در بیمارستان بود، در زمان هواخوری‌ها نازنین را می‌دید. نازنین ٣٢‌سال داشت و در آن روز‌ها می‌گفت ٢بار ازدواج کرده و به دلیل اختلافاتی که با همسرانش داشته، از آنها جدا شده است.
 
از بیمارستان مرخص شد اما نازنین را لحظه‌ای فراموش نکرد. از مادرش پول گرفت و مهریه همسر اولش را پرداخت کرد، طلاقش داد و با نازنین ازدواج کرد.
 
مادر پدرام می‌گوید: «پیش از ازدواجشان بارها با این ازدواج مخالفت کردم اما پدرام گوشش بدهکار نبود. حتی مسئولان بیمارستان هم که متوجه این آشنایی شدند، بارها اخطار دادند اما فایده‌ای نداشت. نازنین ٤بار ازدواج کرده بود. او دوتا شناسنامه داشت.
 
بعدها مشخص شد پدرام پنجمین همسر اوست. البته اینها را پسرم به من گفته بود و من درجریان قرار گرفتم. دلیل اختلافشان را می‌خواستم بدانم. سر این موضوع بارها با هم جروبحث کرده بودند و پدرام دیگر آن پسر سابق نبود.
 
با ازدواج با نازنین خیلی خوشحال بود اما این اواخر بشدت عصبی شده بود. این زن در ادامه گفت: یک هفته پیش از این حادثه قرار شد از یکدیگر جدا شوند. نازنین خانه را ترک کرده بود و پیش از آن دست به خودزنی زده بود. پدرام می‌گفت با چاقو به جان خودش افتاده بود و تمام دست و پاهایش را بریده بود. روز حادثه همراه پدرام و نازنین به اسلامشهر رفتیم. خانه‌مان تهران است اما نازنین دادگاه طلاق اسلامشهر را انتخاب کرده بود.
 
آن روز به دادگاه رفتیم و قاضی گفت، باید به دفترخانه بروید و پس از ثبت درخواست‌تان به دادگاه بیایید تا به ‌صورت توافقی از هم جدا شوید. من و نوه‌ام جلوی دادگاه ایستادیم، قرار شد پدرام و نازنین به دفترخانه همین حوالی بروند، اما دقایقی نگذشت که جمعیتی را دیدم که در کنار خیابان ایستاده‌اند و عکس و فیلم می‌گیرند. اصلا تصور هم نمی‌کردم برای پدرام و نازنین اتفاقی افتاده باشد. خیلی ایستادیم تا این‌که متوجه شدم اورژانس و پلیس آمده است.
 
جزئیات جنایت خیابانی به دست  آمار همسر کشی در چند سال اخیر  در حال افزایش است
 
وقتی به سمت جمعیت رفتم، متوجه شدم نازنین کشته شده است. دو روز طول کشید تا پدرام با من تماس گرفت، همان‌جا بود که گفتم خودش را معرفی کند. حالا من مانده‌ام و دختر ٣ساله‌اش. در این مدت پدرام ٢شب را در داخل خودرواش خوابیده بود اما به خاطر عذاب وجدان خودش را به پلیس معرفی کرد.
 
در غم نازنین
 پنج روز است که نازنین زیر خروارها خاک آرمیده است. همان روز جنایت، مادر نازنین در جریان مرگ دخترش قرار گرفت؛ جنایتی هولناک جلوی چشمان ده‌ها رهگذر. مادر نازنین هم مخالف ازدواج دخترش با پدرام بود. او  می‌گوید: «نازنین مشکلات روحی و روانی داشت. در این سال‌ها چندین‌بار او را دکتر برده بودم. پیش روانشناس هم رفتیم اما در آخر او را به بیمارستان روانی بردیم، اما چندی نگذشت که متوجه شدم در بیمارستان خواستگار دارد. خیلی مخالفت کردم، اما او کار خودش را کرد. با پدرام ازدواج کرد؛ با مردی که یک بچه داشت. خیلی مسئولیتش بزرگ بود.
 
همیشه نصیحتش می‌کردم؛ تا اینکه یک روز به حالت قهر به خانه ما آمد. متوجه شدم با پدرام دعوا کرده است. همان‌جا بود که گفت دیگر نمی‌خواهم زندگی کنم. تصمیمش را گرفته بود. با پدرام قرار گذاشت تا دادگاه بروند. اصرار کردم که من هم بیایم، اما می‌گفت لازم نیست؛ تا اینکه آن روز سیاه از راه رسید؛ روزی که با من تماس گرفتند و گفتند نازنین در پزشکی قانونی است؛ باید جسدش را تحویل بگیرم. از آن روز به بعد زندگی برایم سیاه و تاریک شده است. نمی‌دانم چرا پدرام باید دخترم را بکشد. امیدوارم تقاص کارش را بدهد.»

کد خبر ۱۲۱۳۶
۲۹ تیر ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۱۷۵۴
جزئیات اعتراف قاتل مریم فرجی
پرونده قتل مریم فرجی با اعترافات نامزد سابق او و کشف جسد در باغی در فردیس، وارد مرحله تازه‌ای شد و خط بطلانی بر ادعاهای مطرح شده درباره سیاسی بودن قتل این جنایت کشید.

 

 

 

 

 

پرونده قتل مریم فرجی با اعترافات نامزد سابق او و کشف جسد در باغی در فردیس، وارد مرحله تازه‌ای شد و خط بطلانی بر ادعاهای مطرح شده درباره سیاسی بودن قتل این جنایت کشید.

به گزارش ایسنا، روزنامه جام جم در ادامه نوشت: «بر اساس اعترافات قاتل که با ادله کشف شده در صحنه جنایت مطابقت دارد، انصراف دختر جوان از ازدواج با قاتل، انگیزه این قتل بود. خانواده مریم نیز پس از کشف جسد، هویت او را شناسایی کردند. به گفته دادستان فردیس، جسد به پزشکی قانونی انتقال یافته و برای متهم به قتل هم از سوی بازپرس فردیس قرار قانونی صادر شده است.

آغاز تحقیقات

سرهنگ بیژن جنتی، رئیس پلیس شهرستان فردیس درباره آغاز تحقیقات برای کشف این پرونده به جام‌ جم گفت: چهاردهم تیر امسال خواهر مریم با مراجعه به پلیس آگاهی فردیس فقدان او را اطلاع داد. بر اساس این شکایت، دختر جوان با خودروی خود از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته بود. تلاش خانواده‌اش برای تماس با او نیز بی‌نتیجه مانده بود. پس از این شکایت تیمی از ماموران تحقیقات خود را آغاز کرده و روز بعد جسد سوخته زنی در شهر قدس کشف شد. خانواده مریم در تحقیقات عنوان کرده بودند در گردن دخترشان پلاتین بوده که پزشکی قانونی نیز تائید کرد در بدن مقتول پلاتین بوده است.

وی افزود: اولین احتمال این بود که جسد سوخته متعلق به مریم باشد و تحقیقات همزمان بر روی دو پرونده آغاز شد اما در ادامه مشخص شد جسد سوخته متعلق به مریم نبوده است.

رئیس پلیس شهرستان فردیس با اشاره به شایعه‌سازی برخی افراد در این پرونده گفت: مریم دی‌ ماه سال گذشته و در جریان اغتشاشات دستگیر و با وثیقه آزاد شده بود. برخی افراد سعی کردند با فضاسازی قتل او را سیاسی نشان دهند. این انگیزه در حالی مطرح می‌شد که بررسی‌های ما در همان روزهای اول نشان داد هیچ انگیزه سیاسی در این پرونده وجود ندارد.

کشف راز قتل

سرهنگ جواد صفایی، رئیس‌ پلیس آگاهی استان البرز که پس از اعلام فقدانی دختر جوان به تیمی از کارآگاهان جنایی ماموریت داده بود این پرونده را سریع کشف کنند، در تشریح تحقیقات ماموران برای کشف راز قتل به جام‌ جم گفت: پس از این شکایت در نخستین گام تحقیقات را روی افراد مرتبط با مقتول متمرکز کردیم و متوجه شدیم مریم آخرین‌ بار با نامزد سابقش تماس گرفته است. همین سر نخ کافی بود که تحقیقات را روی پسر ۲۹ ساله متمرکز کنیم و او به عنوان مظنون اصلی پرونده مورد بازجویی قرار گرفت. در حالی که پسر جوان در تحقیقات منکر اطلاع از سرنوشت دختر جوان بود اما تناقض‌گویی‌های او باعث شد ۲۰ تیرماه با دستور بازپرس پرونده بازداشت شود.

وی افزود: متهم ابتدا مدعی شد، آن روز با مریم قرار گذاشتم و او را دیدم. بعد از آن از یکدیگر خداحافظی کردیم و خبری از او ندارم. پسر جوان وقتی متوجه شد ماموران به او شک کرده‌اند سناریوی خود را تغییر داد و این بار ادعا کرد، روز پنجشنبه مریم به دیدنم آمد و خودروی پرایدش را به من داد و قرار شد خواهرش برای گرفتن ماشین با من تماس بگیرد. وقتی فهمیدم او ناپدید شده، ترسیدم و ماشین را به حوالی خیابان انقلاب تهران برده و رها کردم.

رئیس پلیس آگاهی استان البرز خاطرنشان کرد: پس از این اعتراف به محل رها کردن پراید رفتیم و خودروی مریم را در حالی که مدارکش داخل آن بود، کشف کردیم. از سوی دیگر در شاخه دیگری از تحقیقات، هویت جسد سوخته مشخص شد و مطمئن شدیم جسد متعلق به مریم نیست. روز یکشنبه و پس از ۱۰ روز از قتل سرانجام پسر جوان لب به اعتراف گشود و به قتل مریم اعتراف کرد. او ادعا کرد جسد را در باغچه‌ای در حوالی شهرک گل‌های فردیس دفن کرده است. این باغچه متعلق به خواهر متهم است. با اعتراف متهم، تیمی از ماموران با همراهی بازپرس راهی باغچه شده و با راهنمایی پسر جوان جسد در باغچه کشف شد. متهم مدعی بود به خاطر مخالفت مریم با ازدواج مرتکب قتل شده است.

اعترافات متهم به قتل

مهدی ۲۹ ساله که در بنگاه املاک در فردیس کار می‌کند، پس از افشای راز جنایت درباره انگیزه‌اش از قتل مدعی شد: هفت سال قبل با مریم آشنا شدم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. مدتی بود او سرد شده بود و می‌گفت، از ازدواج با من پشیمان شده است. روز پنجشنبه با هم قرار گذاشتیم تا صحبت کنیم. او ادعا کرد یکی از اساتید دانشگاه از او خواستگاری کرده و قصد دارد با او ازدواج کند. با شنیدن این حرف، کنترل خود را از دست دادم و با دست و شال خفه‌اش کردم. بعد از قتل تصمیم به دفن جسد در باغ گرفتم، به همین خاطر بیل و کلنگ آورده و شروع به کندن زمین کردم. یکی از همسایه‌ها به من شک کرد و به پشت‌ بام آمد و پرسید مجید چه‌ کار می‌کنی؟ به دروغ گفتم برای ساخت آلاچیق چاله‌ای حفر می‌کنم. حدود نیم متر زمین را کندم و جسد را دفن کردم. بعد هم ماشین او را به تهران برده و رها کردم. نمی‌خواستم به قتل اعتراف کنم تا جسد پیدا نشود اما بعد از ۱۰ روز راز جنایت فاش شد و مجبور به اعتراف شدم.

جسد قابل شناسایی بود

به گفته رئیس‌ پلیس شهرستان فردیس، با توجه به مرطوب بودن باغچه، جسد قابل شناسایی بود و از سوی خانواده مریم شناسایی شد. متهم تنها روی صورت مقتول دوغاب گچ ریخته بود.

بازسازی صحنه قتل

سرهنگ صفایی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز هم در پایان تاکید کرد: پلیس بدون توجه به جوسازی‌های سیاسی که در این پرونده بود به تحقیقات خود ادامه داد و خیلی زود متهم دستگیر شد و در بازجویی‌ها به قتل اعتراف کرد. او به زودی صحنه قتل را با دستور بازپرس پرونده بازسازی می‌کند.

کد خبر ۱۲۱۰۵
۲۶ تیر ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۱۹۱۹
برخورد مرگبار تانکر حمل قیر با اتوبوس مسافربری در سنندج
برخورد یک دستگاه تانکر حمل قیر با اتوبوس مسافربری سنندج - تهران در سنندج، منجر به آتش‌گرفتن اتوبوس حامل مسافران شد.

 

 

 

 

 

برخورد یک دستگاه تانکر حمل قیر با اتوبوس مسافربری سنندج - تهران در سنندج، منجر به آتش‌گرفتن اتوبوس حامل مسافران شد.

 منطقه کردستان، این حادثه حدود ساعت ۲۴ امشب سه‌شنبه (۱۹ تیر) در بلوار دکتر حسینی سنندج و هنگام خروج اتوبوس از ترمینال مسافربری سنندج روی داده است.

به گفته شاهدان عینی، فاجعه بسیار عمیق بوده و چندین خودروی سواری نیز دچار حادثه شده‌اند. همچنین گزارش شده است، تجمع گسترده مردم در محل حادثه، عملیات امدادرسانی را با مشکل مواجه کرده است.

تا لحظه ارسال خبر، آمار دقیقی از تعداد جانباختگان این حادثه گزارش نشده است، اما آمار غیررسمی و برخی مسئولان ترمینال سنندج، از کشته شدن ۲۰ نفر از سرنشینان اتوبوس خبر می‌دهند اما این موضوع از سوی منابع بیمارستانی و اورژانس تایید نمی‌شود.

گفته می‌شود که اتوبوس مسافربری متعلق به شرکت "دیدار سیر گیتی‌" بوده است.

از سوی دیگر، دکتر هومن قصری، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی کردستان اعلام کرده است: ۱۵ دستگاه آمبولانس و اتوبوس آمبولانس به محل حادثه اعزام شده است و ۴ مجروح بدحال از محل حادثه انتقال داده شده‌اند.

گفتنی است؛ طی دو روز گذشته، این دومین مورد از آتش‌سوزی اتوبوس در سنندج بوده است.

در همین حال، مدیرکل انتقال خون کردستان اعلام کرد: ذخایر کافی از انواع فرآورده‌ها و گروه‌های خونی برای تامین خون موردنیاز حادثه‌دیدگان آتش‌سوزی اتوبوس در سنندج وجود دارد.

"محمدسعید کریمیان" در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، منطقه کردستان، اظهار کرد: در حال حاضر ذخایر خونی استان کردستان جوابگوی نیاز درمانی مصدومانی است که ممکن است به تزریق خون و فرآورده‌های آن نیاز داشته باشند.

وی افزود: نیاز روزمره دیگر مراکز درمانی نیز تامین شده و مشکلی از این حیث وجود ندارد.

کریمیان با بیان این‌که از زمان وقوع حادثه تاکنون تعداد زیادی از شهروندان سنندجی طی تماس‌های مکرر تلفنی، پرسشگر این مسئله بوده‌اند، عنوان کرد: شهروندان گرامی در صورت تمایل به اهدای خون، می‌توانند در روزهای آینده به طور معمول و همچون دیگر ایام به تناوب به مراکز اهدای خون مراجعه کنند.

کد خبر ۱۲۰۵۴
۲۰ تیر ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۱۱۹۹
واژگونی مینی‌بوس در بزرگراه آزادگان+تصاویر
سخنگوی آتش‌نشانی تهران گفت: بر اثر واژگونی مینی‌بوس در بزرگراه آزادگان ۱۸ نفر مصدوم شدند.

 

 

 

 

سخنگوی آتش‌نشانی تهران گفت: بر اثر واژگونی مینی‌بوس در بزرگراه آزادگان ۱۸ نفر مصدوم شدند.


سید جلال ملکی سخنگوی آتش‌نشانی تهران با اعلام خبر واژگونی یک دستگاه خودروی مینی‌بوس در بزرگراه آزادگان درباره جزئیات این حادثه اظهار کرد: ساعت ۲۰:۲۴ امشب حادثه تصادف در مسیر شمال به جنوب بزرگراه آزادگان، بعد از اتوبان حکیم به سامانه ۱۲۵ اعلام شد که به سرعت آتش‌نشانان دو ایستگاه آتش‌نشانی از دو مسیر مختلف به محل حادثه اعزام شدند.

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی تهران با اشاره به سرعت عمل آتش‌نشانان در اعزام به محل حادثه، خاطرنشان کرد: با حضور آتش‌نشانان در محل حادثه مشاهده شد یک دستگاه خودروی سواری پراید و یک دستگاه مینی‌بوس شخصی با ۱۹ مسافر با هم برخورد کردند، بر اثر این حادثه خودروی مینی‌بوس ضمن انحراف از مسیر اصلی با گاردریل‌ها برخورد کرده و به یک طرف واژگون شده بود.

وی تصریح کرد: پیش از رسیدن آتش‌نشانان تعدادی از مسافران اتوبوس از خودرو خارج شده و مابقی نیز با کمک آتش‌نشانان از داخل مینی‌بوس خارج شدند، بر اثر این حادثه ۱۸ مسافر مینی‌بوس شامل چهار آقا، ۶ کودک و هشت خانم دچار مصدومیت شده بودند، در حال حاضر ترافیک سنگینی بر اثر این حادثه در محل ایجاد شده، عوامل راهور و آتش‌نشانان مشغول ایمن‌سازی محل حادثه هستند و مصدومان به مراکز درمانی منتقل شدند.

 واژگونی مینی‌بوس در بزرگراه آزادگان

 


کد خبر ۱۲۰۵۳
۲۰ تیر ۱۳۹۷
سیمرغ
تعداد بازدید ۱۶۰۹
دسیسه وحشتناک تازه عروس برای تازه داماد
عروس روستایی که با همدستی پسری جوان، شوهرش را در آغل گوسفندان به قتل رسانده بود از سوی پلیس دستگیر شد. بامداد روز یکشنبه ۱۷ تیر ۹۷ ساکنان روستای تخشی‌محله گرگان با شنیدن فریاد‌های کمک خواهی عروس جوان همسایه سراسیمه از خانه هایشان بیرون آمدند و به سراغ او رفتند.

 

 

 


عروس روستایی که با همدستی پسری جوان، شوهرش را در آغل گوسفندان به قتل رسانده بود از سوی پلیس دستگیر شد. بامداد روز یکشنبه ۱۷ تیر ۹۷ ساکنان روستای تخشی‌محله گرگان با شنیدن فریاد‌های کمک خواهی عروس جوان همسایه سراسیمه از خانه هایشان بیرون آمدند و به سراغ او رفتند.
 
زن جوان در حالی که بشدت گریه می‌کرد از قتل شوهرش خبر داد و در حالی که همسایه‌ها را به آغل گوسفندان می‌برد جسد خونین شوهر ۲۵ ساله‌اش را به آن‌ها نشان داد. وی مدعی شد دقایقی قبل مرد ناشناسی وارد خانه آن‌ها شده و پس از درگیری با شوهرش وی را به قتل رسانده و فرار کرده است. بلافاصله موضوع این جنایت شوم به پلیس اعلام شد و مأموران انتظامی روشن ابد گرگان دقایقی بعد به محل حادثه رفتند.
 
مأموران با ورود به آغل گوسفندان جسد مرد جوان را در حالی مشاهده کردند که با اصابت جسم نوک تیزی به نواحی مختلف بدنش از پا در آمده بود. به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب گرگان جسد قربانی برای تعیین علت و زمان دقیق مرگ به پزشکی قانونی انتقال داده شد.
 
درهمین حال از آنجایی که عروس جوان نخستین فردی بود که متوجه ماجرا شده بود از سوی پلیس به کلانتری منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت. این زن در حالی که خود را بشدت ناراحت و نگران نشان می‌داد در مراحل نخستین بازجویی‌های پلیس ادعا کرد شوهرش از سوی مرد موتور سواری مورد حمله قرار گرفته است.
 
این تازه عروس ۱۸ ساله درباره جزئیات حادثه گفت: ۲ ساعت قبل ازاین اتفاق شوهرم گفت: می‌خواهم سر زمین کشاورزی برم، اما بعد از رفتنش چراغ‌های حیاط ما خاموش شد و صدای عجیبی از حیاط به گوشم رسید پس از آن موتوری با سرعت از خانه ما خارج شد. برای اینکه ببینم صدا از کجا بوده به حیاط رفتم و بعد هم می‌خواستم به آغل گوسفندان سرکشی کنم که ناگهان با جسد خونین شوهرم رو به رو شدم.
 
در حالی که این زن بشدت گریه می‌کرد، اما مأموران در حرف‌هایش به تناقض‌های عجیبی رسیدند و اصرار بیش از حد وی برای ناراحت نشان دادن خود ظن مأموران را به او بیشتر کرد.
 
در همین راستا بررسی‌های انجام گرفته روی در ورودی خانه و نشانه‌های برجا مانده در محل حادثه حکایت از درگیری قربانی حادثه با عامل یا عاملان قتل داشت و این نشان می‌داد که با سروصدا‌های ایجاد شده در محل جنایت زن جوان باید زودتر در جریان ماجرا قرار می‌گرفت. از سویی دیگر پلیس در بررسی محل حادثه نشانه‌هایی از حضور یک زن و یک مرد را در محل درگیری به دست آورد.
 
با وجود به دست آمدن این نشانه‌ها زن جوان همچنان تلاش می‌کرد با ضد و نقیض گویی‌هایش خود را از ماجرای قتل شوهرش بی‌اطلاع نشان دهد، اما سرانجام وقتی با ارائه دلایل و مستندات غیر قابل انکار از سوی پلیس روبه‌رو شدبه ناچار لب به اعتراف گشوده و پرده از نقشه‌ای هولناک برای قتل شوهرش برداشت. وی در اعترافات خود به پلیس گفت: با شوهرم دچار مشکل شده بــــــــودم بنا براین از پســــــــر عمه شوهرم که جوان ۲۰ ساله‌ای است خواستم تا برای اجرای نقشه قتل شوهرم مرا یاری دهد. او سحرگاهان به خانه ما آمد و در آغل گوسفندان کمین کرد.
 
وقتی شوهرم قبل از رفتن به سر زمین کشاورزی به آغل گوسفندان رفت با او درگیر شد و با کمک هم او را کشتیم. بعد از رفتن وی با داد و فریاد همسایه‌ها را خبر کرده و این گونه وانمود کردم که به خانه ما حمله شده و شوهرم را کشته‌اند.
 
سرهنگ مسعود فروزان جانشین فرمانده انتظامی گلستان در این باره گفت: با توجه به اعترافات این زن و نشانی‌هایی که از همدستش در اختیار پلیس قرار داده بود مأموران در مدت زمانی کمتر از دو ساعت مخفیگاه او را نیز شناسایی و بازداشتش کردند.
 
تحقیقات پلیس درباره انگیزه متهمان از این قتل و ارتباط آن‌ها با یکدیگر ادامه دارد و هر دو نفر با دستور بازپرس پرونده تا انجام بررسی‌های تکمیلی در اختیار پلیس قرار گرفتند.
 

کد خبر ۱۲۰۴۴
۲۰ تیر ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۱۱۹۳
قتل کودک 8 ساله توسط پدرش در قزوین
جزئیات پرونده کودک هشت ساله‌ای که روز پنج‌شنبه در پی نزاع خانوادگی توسط پدر به قتل رسیده، در حال بررسی است.

 

 

 

 

جزئیات پرونده کودک هشت ساله‌ای که روز پنج‌شنبه در پی نزاع خانوادگی توسط پدر به قتل رسیده، در حال بررسی است.

طبق اخبار منتشر شده در فضای مجازی ساعت ۱۴ روز پنج‌شنبه 24 خردادماه، پدری ۳۲ ساله در روستای «امیرآباد نو» در پی نزاع خانوادگی پسر هشت ساله خود را به قتل رساند، پس از اطلاع از وقوع این حادثه مأموران انتظامی شهرستان بوئین‌زهرا به‌سرعت راهی محل شدند و قاتل را دستگیر کردند.

 قاتل دارای سابقه کیفری است و هم‌اکنون بر اساس تصمیم مقامات قضایی و به دلیل شرایط بد روحی و روانی در یکی از مراکز درمانی استان تحت نظر است. همسر وی نیز که از اتباع افغانی است در حین ارتکاب جرم به دلیل نزاع روز قبل در منزل حضور نداشت.

سرهنگ حسین‌علیان نژادی، فرمانده انتظامی بوئین‌زهرا در این خصوص می‌گوید: مأموران پلیس آگاهی شهرستان و کلانتری 11 "پاسداران" پس از کسب خبر از منابع مردمی مبنی بر وقوع یک فقره قتل در روستای«امیرآباد نو» بلافاصله در محل حادثه حاضر شدند و قاتل را دستگیر کردند.

وی ادامه می‌دهد: متهم که دارای سابقه مصرف مواد مخدر است فرزند هشت ساله خود را به‌وسیله جسمی تیز به طرز فجیعی به قتل رسانده است، آلت قتل نیز توسط مأموران در محل کشف و ضبط شد؛ تحقیقات پلیس در خصوص علل و انگیزه قتل ادامه دارد.

بهزاد ولی‌زاده مدیرکل پزشکی قانونی استان قزوین نیز در گفت‌وگو با ایسنا ضمن تائید این خبر می‌گوید: طبق بررسی‌های صورت گرفته بر روی جسد، قتل کودک مورد تائید است اما اطلاعات تکمیلی و جزئیات پرونده باید توسط مسئولان قضایی اعلام شود و در این زمینه نمی‌توانم اظهارنظری کنم.

پیمان نامدار رئیس مرکز حوادث فوریت‌های پزشکی قزوین از جزئیات و علل قتل اظهار بی‌اطلاعی کرده و می‌گوید: تکنسین ما به‌عنوان کارشناس اورژانس سر صحنه حاضر شده است و ما تنها جسد را منتقل کردیم، بنابراین جزئیاتی در این خصوص نمی‌توانم اعلام کنم.

با وجود پیگیری‌های صورت گرفته، خبرنگار ایسنا تاکنون موفق به برقراری ارتباط با مسئولان قضایی نشده است. اخبار تکمیلی پس از دریافت جزئیات اعلام خواهد شد.

کد خبر ۱۱۸۳۲
۲۷ خرداد ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۴۵۴
گروگان‌گیری در پاریس!!
پلیس فرانسه از وقوع گروگان‌گیری در پایتخت این کشور خبر داد.

 

 

 

 

 

پلیس فرانسه از وقوع گروگان‌گیری در پایتخت این کشور خبر داد.

به نقل از برخی رسانه‌های فرانسه فرد گروگان‌گیر ادعا می‌کند که بمب و اسلحه در اختیار دارد و چندین تن را از جمله یک زن باردار در یک ساختمان به گروگان گرفته است. این گروگان‌گیری در محله دهم پاریس در شمال پایتخت فرانسه به وقوع پیوسته است.

بر اساس گزارش یورونیوز، حال یکی از گروگان‌ها وخیم گزارش شده است. پلیس پاریس وضعیت گروگانگیری را «مبهم» توصیف کرده است.

رویترز گزارش داد، فرد گروگان‌گیر خواستار تماس با سفارت ایران در فرانسه شده است.

آخرین گزارش‌های خبرگزاری اسپوتنیک حاکی از آن است که یکی از گروگان‌ها آزاد شده است.

شهرداری پایتخت فرانسه اعلام کرده است که پلیس پاریس عملیات گسترده‌ای را برای مقابله با این گروگان‌گیری آغاز کرده است.

تعداد گروگان‌ها در گزارش‌های تأییدنشده دو تا سه تن اعلام شده است. انگیزه فرد گروگان‌گیر هنوز مشخص نیست. پلیس حضوری پررنگ در محل دارد و اعلام کرده است، به نظر نمی‌رسد این گروگان‌گیری رویدادی تروریستی باشد.

گاردین گزارش داد، نیروهای ویژه فرانسوی با فرد گروگان‌گیر وارد مذاکره شده‌اند.

تاکنون گزارشی از هویت، سن و ملیت عامل گروگان‌گیری منتشر نشده است.

کد خبر ۱۱۸۰۷
۲۲ خرداد ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۶۳۰
ماجرای‌ قتل‌ در‌ لانه‌ فساد!!
جوان ۱۹ ساله‌ای که چهارم خرداد، در پی ارتباط شیطانی با یک زن، در منطقه طبرسی شمالی مشهد، جنایت هولناکی را به همراه یکی از دوستانش رقم زد، ضمن اعتراف به «قمه کشی برای هوسرانی» در گفت و گویی یک ساعته به تشریح سرگذشت خود و چگونگی وقوع جنایت در لانه فساد پرداخت.

 

 

 

 

 جوان ۱۹ ساله‌ای که چهارم خرداد، در پی ارتباط شیطانی با یک زن، در منطقه طبرسی شمالی مشهد، جنایت هولناکی را به همراه یکی از دوستانش رقم زد، ضمن اعتراف به «قمه کشی برای هوسرانی» در گفت و گویی یک ساعته به تشریح سرگذشت خود و چگونگی وقوع جنایت در لانه فساد پرداخت.
 
اسمت چیست؟
میلاد- ر.
 
چند ساله هستی؟
اردیبهشت سال ۷۸ در مشهد به دنیا آمدم
 
چند خواهر و برادر داری؟
۶ برادر و ۳ خواهر دارم
 
پس در خانواده پرجمعیتی رشد کردی؟
نه! پدرم ۳ زن داشت
 
یعنی الان دیگر همسری ندارد؟
نه! همه آن‌ها و از جمله مادر من از او طلاق گرفتند
 
چرا؟
بیماری عصبی دارد! خیلی زود به هم می‌ریزد به همین دلیل هم کسی نمی‌توانست با او زندگی کند.
 
مادر تو چه زمانی از پدرت جدا شد؟
من خیلی کوچک بودم درست به خاطر ندارم، اما فکر کنم حدود ۲.۵ یا ۳ ساله بودم که از پدرم طلاق گرفت.
 
حضانت تو را پدرت به عهده داشت؟
نه! من نزد یکی از خواهران ناتنی ام بزرگ شدم
 
معتادی؟
نه! ولی به قرص‌های ترک اعتیاد مانند ترامادول معتاد هستم و زیاد مصرف می‌کنم!
 
یعنی اصلا مواد مخدر را تجربه نکرده ای؟
چرا! چند بار شیشه (مواد مخدر صنعتی) کشیده ام که آخرین آن دو روز قبل از وقوع قتل بود!
 
اولین بار کجا قرص مخدردار استفاده کردی؟
آن زمان حدود ۱۳ یا ۱۴ سالم بود که برای اولین بار قرص مصرف کردم
 
چرا ادامه دادی؟
چون حالت نشئگی داشت و دوست داشتم همیشه در عالم هپروت باشم!
 
منظورت این است که دوستانت نقشی در ماجرا نداشتند؟
چرا! من به تشویق دوستانم که با یکدیگر برای یافتن کار به جنوب کشور رفته بودیم، قرص مصرف کردم و بعد هم با ترغیب‌های آنان ادامه دادم، ولی مقصر اصلی خودم بودم که هیچ وقت «نه!» نگفتم و فکر می‌کردم از این طریق احساس لذت می‌کنم!
 
در کلاس چندم ترک تحصیل کردی؟
دوم دبیرستان بودم که درس را رها کردم، چون دیگر مغزم نمی‌کشید و از سویی هم مدام با دوستانم اوقاتم را می‌گذراندم.
 
چگونه با آن زن جوان (مهلا) آشنا شدی؟
او را از قبل می‌شناختم یعنی از طریق یک پیرزن که «خاله» صدایش می‌کنیم با او ارتباط برقرار کردم.
 
از شب حادثه بگو، چه شد که به آن خانه رفتی؟
آن شب یکی از دوستانم به نام محمد با من بود، تصمیم گرفتیم برای برقراری ارتباط شیطانی نزد آن زن جوان برویم به همین دلیل هم ابتدا با «خاله» تماس گرفتیم، چون فقط او از موقعیت «مهلا» خبر داشت. «خاله» هم برای ساعت ۳ بامداد قرار گذاشت و آدرس منزلی در بولوار طبرسی شمالی را داد.
 
در بازجویی‌ها مدعی شدی که ابتدا قرص روانگردان مصرف کردید؟
بله! حدود نیم ساعت قبل از آن که به آن خانه برویم قرص مخدردار استفاده کرده بودیم
 
چرا قمه‌ها یا به قول خودت «نیمچه» همراه داشتید؟
ما آن شب پولی نداشتیم به همین دلیل سعی کردیم با قدرت نمایی و زورگویی، به هوسرانی خودمان ادامه بدهیم. برای همین هم هر کدام یک نیمچه برداشتیم!
 
قمه شما چند سانتی متری بود؟
قمه من دولبه بود که حدود ۲۵ تا ۳۰ سانتی متر طول داشت و دسته اش نیز به رنگ آبی بود.
 
وقتی به آن ساختمان سه طبقه رسیدید برق کنتور را قطع کردید؟
نه! مثل این که برق رفته بود! چون خیلی تاریک بود.
 
آن شب چند نفر در آن ساختمان بودند؟
دقیق نمی‌دانم، ولی دو زن و سه مرد در طبقه سوم بودند و مهلا هم در طبقه پایین حضور داشت.
 
پس چرا شما به طبقه سوم رفتید؟
من با زور قمه از آن دو جوان «رضا و هادی» (قبلا آن‌ها را می‌شناختم) خواستم که برق را روشن کنند به همین دلیل آن‌ها را به طبقه بالا بردم!
 
چرا درگیر شدید؟
آن‌ها وقتی فهمیدند ما پول نداریم و به زور متوسل شده ایم با ما درگیر شدند.
 
زن‌ها هم هنگام درگیری در آن خانه بودند؟
نه! آن‌ها همان لحظات اولیه فرار کردند تنها پیرمردی ماند که نمی‌توانست فرار کند!
 
به خاطر پول درگیر شدید یا به خاطر مهلا؟
در مورد نداشتن پول با رضا و هادی بحث می‌کردم که رضا مرا زد و بلافاصله به طبقه پایین رفت جایی که دوستم محمد نزد مهلا ایستاده بود! بعد هم من هادی را زدم و به گوشه اتاق انداختم وقتی از پله‌ها پایین می‌رفتم دوباره با رضا درگیر شدم!
 
وقتی به طبقه پایین رفتی چه دیدی؟
سر و صورت دوستم خون آلود بود او توهم زده بود و فکر می‌کرد صورتش به دو قسمت مساوی تقسیم شده است در همین حال رضا مقابل من قرار گرفت که من هم چند ضربه با قمه به بالا تنه اش زدم و سپس محمد به کمکم آمد و با او درگیر شد به طوری که درگیری آن‌ها به بیرون از ساختمان و داخل کوچه کشید.
 
چرا خودرو‌های مردم را با قمه تخریب کردی؟
می‌خواستیم بترسند و بیرون نیایند.
 
«مهلا» را چگونه از صحنه قتل بیرون بردید؟
او خیلی ترسیده بود، خودش با ما فرار کرد و ما او را به مخفیگاه‌مان بردیم.
 
همان لحظه در جریان قتل قرار گرفتی؟
وقتی رضا کنار کوچه افتاد فکر کردم دیگر جان ندارد به همین دلیل از آن جا گریختیم.
 
کجا رفتی؟
یک شب را که با مهلا و دوستم بودیم! صبح هم به کاشمر رفتم.
 
چند ضربه به رضا زدی؟
نمی‌دانم فکر کنم ۴ تا ۵ ضربه هوا تاریک بود و من هم حال خودم را نمی‌فهمیدم.
 
«مهلا» هم معتاد است؟
بله! آن شب یکی از ساقی‌ها (خرده فروشان مواد مخدر) برای او مواد آورده بود.
 
پس به همین دلیل بعد از قتل با شما آمد؟
او خیلی ترسیده بود، اما می‌گفت: اگر برای من مواد و پول جور کنید با شما می‌آیم که من هم به او قول دادم و او با من آمد، اما آن وقت شب نمی‌توانستم برای او مواد مخدر تهیه کنم به همین دلیل هم خیلی التماس کردم که چند ساعت صبر کند او خمار بود و فقط مواد می‌خواست!
 
هیچ وقت چنین ماجرا‌هایی را در صفحه حوادث روزنامه‌ها نخوانده بودی؟
 
نه! من اصلا روزنامه نمی‌خوانم.
 
حالا چه احساسی داری؟
 
خیلی پشیمانم به خاطر یک هوسرانی، همه آینده ام را از دست دادم!

کد خبر ۱۱۸۰۱
۲۱ خرداد ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۵۹۲
مرد ۶۲ ساله: زن صیغه‌ای ۳۵ ساله‌ام را با ۲ جوان در پارک دیدم، چند ضربه کارد حواله‌اش کردم و تمام!!
خراسان نوشت: مردی 62 ساله مقابل چشم رهگذران و پارک نشینان در یک پارک مشهد به سوی زن 35 ساله حمله ور شد. زن جوان که خود را در یک قدمی مرگ می‌دید، وحشت زده و هراسان به داخل چمن ها دوید اما مرد خود را به او رساند و از پشت سر ضرباتی را با نوک تیز کارد به پیکر وی فرود آورد.

 

 

 

 

 

 خراسان نوشت: مردی 62 ساله مقابل چشم رهگذران و پارک نشینان در یک پارک مشهد به سوی زن 35 ساله حمله ور شد. زن جوان که خود را در یک قدمی مرگ می‌دید، وحشت زده و هراسان به داخل چمن ها دوید اما مرد خود را به او رساند و از پشت سر ضرباتی را با نوک تیز کارد به پیکر وی فرود آورد.

مردم با  دیدن این صحنه هولناک ، بلافاصله با پلیس و نیروهای امدادی تماس گرفتند و از فرار مرد مهاجم نیز جلوگیری کردند. دقایقی بعد زن 35 ساله به بیمارستان فارابی مشهد انتقال یافت اما تلاش پزشکان و کادر درمانی برای نجات او به نتیجه نرسید و این زن جوان بر اثر عوارض ناشی از اصابت کارد بزرگ آشپزخانه، جان خود را از دست داد.
با گزارش این حادثه تلخ به بازپرس ویژه قتل عمد، تحقیقات قضایی درحالی از حدود ساعت 11 شب چهارشنبه آغاز شد که کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، بررسی های تخصصی خود را با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی احمدی نژاد ادامه می دادند.

مرد 62 ساله که با دستور مقام قضایی به مقر انتظامی منتقل شده بود در همان دقایق اولیه بازجویی لب به اعتراف گشود و راز جنایت هولناک خود را فاش کرد.

این مرد به کارآگاهان گفت: چند سال قبل وقتی همسرم فوت کرد من با یکی از دخترانم که مجرد است به زندگی ادامه دادم. این درحالی بود که دو دختر دیگرم ازدواج کرده و به دنبال سرنوشت خودشان رفته بودند. متهم این پرونده جنایی افزود: حدود یک سال قبل با زن جوانی آشنا شدم  که در منطقه هاشمیه سکونت داشت. بعد از مدتی او را به عقد موقت خودم درآوردم و ماهانه مبلغی حدود 500 هزار تومان به او می پرداختم ولی همه ماجرا از آن جا آغاز شد که از حدود 10 روز قبل، آن زن دیگر به تماس های من پاسخی نمی داد تا این که عصر روز چهارشنبه وقتی از پارک ملت عبور می کردم ناگهان همسرم را دیدم که با دو جوان غریبه روی نیمکت پارک نشسته است.
خودم را از دید او مخفی کردم و به منزلم رفتم. چای نوشیدم و در حالی که افکارم به شدت درگیر بود کارد بزرگ آشپزخانه را داخل پلاستیک گذاشتم و دوباره از سمت بولوار امامت به درون پارک رفتم.

آن ها در نقطه ای که میزهای شطرنج گذاشته شده است و در مکانی خلوت نشسته بودند. در یک لحظه کارد را بیرون کشیدم و به سوی همسرم حمله کردم. او فرار کرد اما من بلافاصله به او رسیدم و ضربات چاقو را بر پیکرش فرود آوردم.

در پی اعترافات صریح متهم، دستور بازداشت موقت وی  صادر شد تا تحقیقات بیشتری از سوی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی درباره ادعاهای متهم صورت گیرد.

کد خبر ۱۱۷۷۵
۱۹ خرداد ۱۳۹۷
خبر آنلاین
تعداد بازدید ۵۰۹
توضیح درباره هواپیماربایی در آسمان ایران!
سخنگوی سازمان هواپیمایی کشور گفت: پرواز اسکای دبی ۳۰۱ که از دبی عازم کابل بود، در میانه راه از فرودگاه دبی درخواست بازگشت می کند اما تاکنون ما خبری مبنی بر هواپیماربایی دریافت نکرده ایم بنابراین تا دریافت گزارش قطعی نمی توانیم در این خصوص اظهارنظر کنیم.

 

 

 

 

 سخنگوی سازمان هواپیمایی کشور درباره وضعیت هواپیمای دبی - افغانستان گفت: طبق بررسی های صورت گرفته هنوز گزارشی مبنی بر هواپیماربایی دریافت نکرده ایم.

رضا جعفرزاده سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری در گفت و گو عنوان کرد: پرواز اسکای دبی ۳۰۱ که از دبی عازم کابل بود، در میانه راه از فرودگاه دبی درخواست بازگشت می کند اما تاکنون ما خبری مبنی بر هواپیماربایی دریافت نکرده ایم بنابراین تا دریافت گزارش قطعی نمی توانیم در این خصوص اظهارنظر کنیم.

وی در ادامه گفت: البته از دقایقی پیش اخباری درخصوص هواپیما ربایی منتشر شده که ما آن را تایید نمی کنیم.

کد خبر ۱۱۶۳۵
۳ خرداد ۱۳۹۷
برترین ها
تعداد بازدید ۵۴۸
راز "دختر فراری دادن" چه بود؟!
این اتفاق بیشتر در میان دختر و پسر‌هایی رسم بوده که خودشان موافق ازدواج بودند، ولی خانواده دختر با آن مخالفت می‌کردند. آن‌ها هم ترجیح می‌دادند فرار کنند تا با همدیگر باشند و بتوانند ازدواج کنند. من اسمش رو گروگانگیری شرقی می‌گذارم. گروگانگیری که برای عشق است و راضی کردن خانواده‌ها.

 

 

 

 

 

از روز یکشنبه فیلمی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میداد دختری ۱۸ ساله که در یکی از محله‌های تبریز مشغول راه رفتن است، توسط دو نفر ربوده شده، به داخل خودرو برده شده و سپس خودرو از محل حادثه فرار‌
می‌کند.
 
این فیلم بازتاب‌های گسترده‌ای در فضای مجازی داشت تا اینکه «علیار راستگو» فرماندار تبریز در واکنش به این ویدئو گفت: «این موضوع خانوادگی بود و به فاصله کوتاهی دختر رها شده بود.
 
بلافاصله بعد از انتشار این فیلم: موضوع از پلیس آگاهی پیگیری شد که مشخص گردید پسری که فامیل دختر ربوده شده نیز بود نسبت به وی ابراز! علاقه کرده بود، ولی به دلیل عدم رضایت والدین دختر مبنی ابر ازدواج شان اقدام به این کار کرد. صبح روز یکشنبه بعد از وقوع این حادثه ربایندگان دستگیر و تحویل مقامات قضایی شده اند.»
 
همچنین در این رابطه، معاون اجتماعی ا. فرماندهی انتظامی آذربایجان شرقی گفت: «این حادثه صبح روز یکشنبه در محله ملازینال تبریز اتفاق افتاد و آدم اربایان پس از طی مسافت کوتاهی، دختر جوان را رها کردند! و سپس متواری شدند.»
 

    معادل فارسی "قیزقاچیتما می‌شود: «دختر فراری دادن».

سرهنگ علی اسمعیل پور علت و انگیزه ربایش این دختر جوان را عدم قبول خواستگاری ارباینده اعلام کرده و گفت: «یکی از فرهنگ‌های غلط در آذربایجان که به نوعی جرم نیز محسوب می‌شود، فرهنگ«قیز قاچیتما» یا فراری دادن دختر توسط خواستگارش! پس از مخالفت خانواده دختر است. متاسفانه در این مناطق ماجرای فراری دادن دختر به یک اپیدمی تبدیل شده بود که خوشبختانه بسیار کم رنگ شده است.
 
بلافاصله پس از شکایت خانواده دختر، عاملان این حادثه شناسایی او به کلانتری احضار شدند. در حال حاضر هم دختر جوان و هم اقدام کننده به آدم ربایی یا همان خواستگار به همراه خانواده‌های خود در بخش مشاوره کلانتری حضور دارند و امیدواریم این ماجرا با صلح و صفا به ازدواج منتهی شود.»


قیزقاچیتما یعنی چه؟
برای آنکه بدانیم «قیزقاچیتما» چه معنی دارد و دقیقا چه کار کردی دارد با «ابراهیم افشار» روزنامه نگار پیشکسوت که اصالتا تبریزی است گفت و گو کردیم تا بدانیم ماجرا از چه قرار است.
 
«ابراهیم افشار» می‌گوید: «نمی توان گفت: این موضوع یک فرهنگ یا سنت است بلکه اصطلاحی است که در زمان‌های قدیم به کار برده می‌شد و سال هاست که دیگر از آن خبری نیست. این ماجرا برای برخی خانواده‌های بسیار سنتی بود و در همان سال‌های دور نیز خیلی فراگیر نبود. معادل فارسی این اصطلاح می‌شود: «دختر فراری دادن».
 
این اتفاق بیشتر در میان دختر و پسر‌هایی رسم بوده که خودشان موافق ازدواج بودند، ولی خانواده دختر با آن مخالفت می‌کردند. آن‌ها هم ترجیح می‌دادند فرار کنند تا با همدیگر باشند و بتوانند ازدواج کنند.
 
من اسمش رو گروگانگیری شرقی می‌گذارم. گروگانگیری که برای عشق است و راضی کردن خانواده‌ها. البته گاهی اوقات مواردی هم پیدا می‌شد که خود دختر نیز مخالف ازدواج بود که آن واقعا معنی گروگانگیری میداد.
 
در مواردی که مخالف‌ها فقط خانواده دختر بودند، پسر و دختر با هم قرار می‌گذاشتند و فرار می‌کردند. فرار آن‌ها معمولا در نتیجه در پی داشت.
 
یا یکی از بستگان دختر آن‌ها را پیدا می‌کرد و نزاع خونین در می‌گرفت و یا آن‌ها پس از چند سال زندگی مخفیانه سرانجام با ریش سفیدی بزرگان خاندان به نزد خانواده‌های خود باز می‌گشتند.
 
البته مواردی هم پیدا میشد که خانواده‌ها تا آخر عمر آن‌ها را نمی‌بخشیدند و پسر و دختر برای همیشه جدا از آن‌ها زندگی می‌کردند...»

کد خبر ۱۱۶۱۴
۱ خرداد ۱۳۹۷
فرادید
تعداد بازدید ۵۵۸
یک رخداد عجیب:فرزندم را فروختم و به شوهرم نگفتم و بعد8سال او سرطان گرفت و همه چیز لو رفت
روزنامه ایران یک رخداد عجیب را از زبان یک زن کرمانشاهی نقل کرده است.

 

 

 

 

«رویا» سن و سالی نداشت اما سختی‌های زندگی چهره‌اش را در هم شکسته بود. مدام گریه می‌کرد و می‌گفت اشتباه کردم. روی صندلی نشست و جرعه‌ای آب نوشید. بدون مقدمه لب به سخن گشود: درست هشت سال پیش بود. شوهرم برای امرار معاش از این شهر به آن شهر می‌رفت. پسر اولم پنج سالش بود. در نبود «سعید» تنهایی‌ام را پر می‌کرد و سنگ صبورم بود. در آن شرایط که برای تأمین هزینه‌های ضروری زندگی و خورد و خوراک پسرمان هم مانده بودیم من دوباره باردار شدم. شوهرم وقتی موضوع را فهمید لبخندی زد و گفت: «نگران نباش. بیشتر کار می‌کنم. خدا روزی رسان است.»

اما من نمی‌توانستم نگران نباشم. در طول 9 ماه بارداری همش به آینده نامعلوم فرزندی که در شکم داشتم فکر می‌کردم. وقتی کمبودها و حسرت‌های پسر اولم را می‌دیدم هزار فکر اشتباه به ذهنم می‌رسید اما... زمان زایمانم نزدیک بود اما شوهرم به‌خاطر کار به شهرستان رفته بود و به ناچار تنها به بیمارستان رفتم. فرزندم به دنیا آمد؛ پسری تپل و دوست داشتنی که همه کارکنان بخش عاشقش شده بودند. نمی‌دانستم در آن شرایط باید خوشحال باشم یا ناراحت... نمی‌خواستم فرزند دومم را هم با حسرت و آرزوهای دست نیافتنی بزرگ کنم. در همین فکرها بودم که ناگهان ضجه‌های زن کنار تختی‌ام مرا به خود آورد. آن زن بچه‌اش مرده به دنیا آمده بود و پزشکان گفته بودند دیگر هرگز نمی‌تواند باردار شود. ظاهرشان نشان می‌داد دست‌شان به دهانشان می‌رسد. نمی‌دانم چطور شد که آن فکر لعنتی به ذهنم رسید. کاش همسرم آنجا بود و نمی‌گذاشت آن کار را انجام دهم.

آرام از تخت پایین رفتم و با درد وحشتناکی که داشتم خودم را کنار آن زن رساندم. همه جسارتم را جمع کردم و بچه را به آغوشش سپردم. آن زن شوکه شده بود. گفتم: «می‌خواهی مادرش باشی؟» او و همراهانش بهت زده نگاهم می‌کردند و این سؤال در ذهنشان بود که مگر می‌شود مادری بتواند اینقدر راحت از فرزندش بگذرد اما وقتی داستان زندگی‌ام را برایشان گفتم آنها حاضر شدند با پرداخت مبلغی این معامله را انجام دهند. پول را از آنها گرفتم و در حالی که خودم را ملامت می‌کردم و اشک می‌ریختم به شوهرم زنگ زدم. او که منتظر شنیدن خبر تولد فرزندمان بود وقتی صدایم را شنید ساکت شد. به او گفتم بچه مرده به دنیا آمد. شنیدن صدای گریه‌های همسرم داشت دیوانه‌ام می‌کرد اما برای دلداری به او گفتم: «سرنوشت این بچه آخرش هم مرگ بود و ما هم نمی‌توانستیم کاری برایش بکنیم.»

آن روز بدون فرزندم به خانه برگشتم اما تا همین امروزکه 8 سال از آن ماجرا می‌گذرد چهره معصوم نوزادم جلوی چشمم است. سال‌ها از آن روز گذشت، شوهرم با کار و تلاش توانست یک شغل مناسب پیدا کند و زندگی‌مان روی روال افتاده بود. اما عذاب وجدان آن تصمیم اشتباه لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد.این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم شوکه شده بودم. او همان زنی بود که پسرم را به او فروخته بودم.آن زن مانند همان روز اول گریه می‌کرد و با التماس از من کمک می‌خواست و سراغ شوهرم را می‌گرفت. نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده اما هر چه بود نباید آنها با همسرم روبه‌رو می‌شدند.

زن در میان گریه‌هایش گفت: «پسرت سرطان گرفته و پزشکان گفته‌اند فقط با پیوند مغز استخوان از پدرش نجات پیدا می‌کند.» دیگر هیچ کلمه‌ای نمی‌شنیدم. دنیا دور سرم می‌چرخید و از بیرحمی روزگار اشک می‌ریختم. در آن لحظه فقط آنها را از خانه بیرون کردم. اما حتی تصورش را هم نمی‌کردم که بعد از رفتاری که داشتم آنها از آنجا نروند. نزدیک غروب بود که همسرم خشمگین و عصبی وارد خانه شد. آنقدر سرخ شده بود که جرأت نمی‌کردم نگاهش کنم. زن و مرد جوان جلو در منتظر بودند.
آنچه نباید می‌شد اتفاق افتاده بود. رازی که سال‌ها برای پنهان ماندنش تلاش کرده بودم فاش شد و من حرفی برای گفتن نداشتم. همسرم نمی‌توانست این اتفاق را باور کند و مدام می‌گفت: «حتماً تو به من خیانت کردی وگرنه بچه من پیش این زن و شوهر چه می‌کند.»
من هر چه سعی می‌کردم موضوع را توضیح بدهم بدتر می‌شد. تا اینکه نتیجه آزمایش‌ها این اتهام را از من برداشت. عمل پیوند انجام شد و پسر کوچولویم از مرگ نجات یافت. اما همسرم پس از ترخیص شدن از بیمارستان دیگر با من حرف نزد. او فقط یک بار پسرمان را دیده بود اما برای اینکه آرامشش را به هم نزند، هیچ حرفی به او نزده بود.
روز بعد «سعید» به دادگاه رفت و درخواست طلاق داد. او به قاضی گفت: «من دیگر به این زن اعتماد ندارم. معلوم نیست در این سال‌ها، زمانی که من در شهری دیگر دنبال کار بودم او چه چیزهایی را از من پنهان کرده است.» همسرم حتی بعد از جدایی پسر اولم را هم پیش خودش برد و می‌گفت: «تو ثابت کردی که نمی‌توانی مادر خوبی باشی.»
به خاطر یک تصمیم اشتباه و پیش‌بینی غلط همه زندگی‌ام را باختم.

کد خبر ۱۱۶۱۳
۱ خرداد ۱۳۹۷
خبر آنلاین
تعداد بازدید ۶۲۱
ورود خشونت آمیز دانشجوی پسر به خوابگاه دختران!!
حراست دانشگاه خوارزمی از ورود یک دانشجوی پسر به خوابگاه دختران این دانشگاه خبر داد و گفت: این دانشجو بازداشت و به عوامل انتظامی تحویل داده شد.

 

 

 

 

 

حراست دانشگاه خوارزمی از ورود یک دانشجوی پسر به خوابگاه دختران این دانشگاه خبر داد و گفت: این دانشجو بازداشت و به عوامل انتظامی تحویل داده شد.
یک مسئول گفت: عصر  چهارشنبه 26 اردیبهشت یکی از دانشجویان پسر دانشگاه خوارزمی که حالت روانی خوبی نداشته با عبور از فنس‌های اطراف خوابگاه دختران وارد ساختمان شده و با شکستن در و شیشه‌های خوابگاه قصد ورود به یکی از اتاق‌ها را داشته است.

وی ادامه داد: این دانشجو پس از شکستن در اتاق متوجه می‌شود که فرد مورد نظر خود در آن اتاق نیست.

این مسئول حراست دانشگاه خوارزمی خاطرنشان کرد: این دانشجو که بر اثر شکستن شیشه‌های خوابگاه زخمی شده بود توسط پرسنل انتظامات دانشگاه دستگیر و پس از بخیه شدن زخم‌ها در درمانگاه دانشگاه به نیروی انتظامی تحویل داده می‌شود.

وی با بیان اینکه خانواده این دانشجو در جریان موضوع قرار گرفته است افزود: مسئول حقوقی شکواییه دانشگاه را به کلانتری تقدیم کرده و چون این موضوع حاد است دانشگاه به آن ورود نمی‌کند و توسط قوه قضاییه بررسی خواهد شد.

وی خاطرنشان کرد: حراست دانشگاه به دانشجویان این اطمینان را داده است که تا آخرین روز امتحانات نیروی اضافه در اطراف محوطه خوابگاه مستقر گردد تا در ایام تعطیلات تابستان برای بهبود حفاظ اطراف خوابگاه اقدام شود.

کد خبر ۱۱۵۴۹
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
خبر آنلاین
تعداد بازدید ۶۵۰
قتل نوزاد ۲ ماهه در دعوای خانوادگی!!
مرد نانوا که در اقدامی جنون آمیز نوزاد دو ماهه اش را کشته بود با بخشش همسرش روبه رو شد، اما از جنبه عمومی جرم به ۱۰ سال حبس محکوم شد.

 

 

 

 

مرد نانوا  که در  اقدامی جنون آمیز نوزاد دو ماهه اش را کشته بود  با بخشش همسرش روبه رو شد، اما  از جنبه  عمومی جرم   به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
 «ایران» نوشت: ساعت ۱۱ صبح روز ۲۷ خرداد زن و مرد جوانی پیکر نوزاد دو ماهه‌شان را به بیمارستان آیت‌الله کاشانی رساندند اما فرزند شیرخواره پس از چند روز جان سپرد.

با اعلام مرگ مرموز نوزاد به بازپرس کشیک قتل و تیم جنایی، تحقیق در این‌باره آغاز شد. با توجه به حساسیت موضوع، بازپرس سجاد منافی‌آذر دستور بررسی علت مرگ را صادر کرد تا اینکه چندی بعد پزشکی قانونی علت مرگ نوزاد را ضربه مغزی اعلام کرد.

بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی نیز دستور بازداشت پدر نوزاد را صادر کرد. مرد ۳۰ ساله نیز در بازجویی‌ها به قتل پسرش اعتراف کرد.

وی گفت: «من ۱۳ سال در یک نانوایی کارگری کرده‌ام و مشکلی هم نداشتم اما خانواده‌ام دائم از همسرم گلایه می‌کردند. از طرف دیگر همسرم هم از آنها دلخور بود و دائم گلایه‌‌شان را نزد من می‌آورد. من از ساعت ۳ بعدازظهر تا یک نصف شب کار می‌کردم. وقتی هم به خانه می‌آمدم غرزدن‌های اعضای خانواده‌ و همچنین همسرم خیلی آزارم می‌داد. شب حادثه با همسرم بحثم شده بود. صبح روز بعد هم با حالتی عصبی خانه را ترک کرد و بچه را به من سپرد. همسرم که رفت امیرعلی شروع به گریه کرد. من که عصبانی بودم در یک لحظه گرفتار جنون شدم و با دستم چند ضربه به‌صورت پسرم زدم. ناگهان او ساکت شد. به پسرم آب دادم اما هیچ واکنشی نشان نداد. همسرم که آمد بچه را به بیمارستان بردیم اما معالجات اثری نکرد و بچه مرد. حالا هم بشدت پشیمانم و عذاب وجدان لحظه‌ای رهایم نمی‌کند.»

همسر متهم در جلسه محاکمه که در شعبه چهارم دادگاه کیفری برگزار شد به قضات گفت: «من هم بچه‌ام را از دست دادم و هم شوهرم را. اما به غیر از همسرم پناهی دراین دنیا ندارم و نمی‌دانم چگونه زندگی‌ام را بگذرانم. به همین خاطرهیچ شکایتی ندارم و به‌عنوان مادر بچه رضایت می‌دهم. شوهرم مرد مهربانی است و می‌دانم ناخواسته چنین کاری انجام داده است.»

قضات باتوجه به بخشش مادر مقتول، متهم را از نظر جنبه عمومی به ۱۰ سال حبس محکوم کردند و این حکم از سوی قضات دیوانعالی کشور تأیید شد.

کد خبر ۱۱۵۲۴
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۶۱۸
پسر جوان، دختری17ساله را در ارتفاعات شمال غرب تهران از کوه پرت کرد!
چند روز پیش زنی جوان هنگام عبور از ارتفاعات شهران صحنه هولناکی را دید. بالای کوه، دختری جوان با پسری درحال بگو مگو بود و ناگهان دختر جوان به پایین کوه پرتاب شد.

 

   


همشهری نوشت:چند روز پیش زنی جوان هنگام عبور از ارتفاعات شهران صحنه هولناکی را دید. بالای کوه، دختری جوان با پسری درحال بگو مگو بود و ناگهان دختر جوان به پایین کوه پرتاب شد.

زن که شاهد این صحنه بود به کمک دختر جوان شتافت. همزمان پسرجوان نیز خودش را به پایین کوه رساند و سوار بر خودروی پرایدی متواری شد.

شاهد حادثه با کمک راننده کامیونی که در حال گذر از جاده امامزاده داوود بود، دختر مجروح را به بیمارستان منتقل کردند و او تحت درمان قرار گرفت.چند روز بعد این دختر 17ساله که از خطر مرگ نجات یافته بود، پس از مرخص شدن از بیمارستان راهی اداره پلیس شد تا از پسری که وی را از کوه به پایین پرت کرده بود، شکایت کند.

او گفت: کیوان(متهم) را از چند سال پیش می‌شناختم. او دوست برادرم بود تا اینکه 5سال قبل زمانی که من 12سال بیشتر نداشتم در حادثه‌ای تلخ برادرم را از دست دادیم. او در دریا غرق شد و پس از آن کیوان مدام به خانه ما می‌آمد تا ما را دلداری بدهد.

وی ادامه داد: حدود یک سال از مرگ برادرم گذشت و دیگر از کیوان خبری نداشتم تا اینکه مدتی قبل و با گذشت چند سال از این ماجرا از طریق اینستاگرام یکدیگر را پیدا کردیم و این‌بار با هم دوست شدیم. مدتی با هم چت می‌کردیم و دو بار یکدیگر را ملاقات کردیم تا اینکه چند روز پیش با مادرم درگیر شدم و از خانه بیرون آمدم. شب را به خانه دوستم رفتم اما روز بعد می‌ترسیدم به خانه برگردم. وقتی مادرم زنگ زد به دروغ گفتم که پیش کیوان و خانواده‌اش بودم و بعد از آن هم به کیوان زنگ زدم و از او خواستم اگر مادرم تماس گرفت، حرفم را تأیید کند.

کیوان انگار حالت عادی نداشت و از من پرسید کجا هستم. به او گفتم همراه دوستم در یک بستنی‌فروشی هستم. چند دقیقه بعد خودش را رساند و از من خواست سوار ماشینش شوم. از رفتارهای عجیبش شوکه شده بودم. کیوان به سمت ارتفاعات شهران راه افتاد و با زور مرا به بالای کوه برد. در آنجا با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. من جیغ می‌کشیدم و التماس می‌کردم دست از سرم بردارد اما او رهایم نمی‌کرد. با این حال، تهدیدش کردم که او را لو می‌دهم و شکایت می‌کنم. کیوان این جمله را که شنید، دستپاچه شد و مرا به پایین کوه پرتاب کرد. هرچند با این کارش قصد داشت مرا به قتل برساند اما بخت با من یار بود و زنده ماندم.

تناقض‌گویی

پس از اعلام این شکایت، پرونده‌ای پیش روی قاضی رضوانی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران تشکیل و با دستور وی، کیوان دستگیر شد. او دیروز برای تحقیقات به دادسرای جنایی منتقل شد و در بازجویی‌ها خود را بی‌گناه دانست. وی گفت: آن روز دختر نوجوان(شاکی) به من زنگ زد و به کمکش رفتم. نصیحتش کردم تا به خانه برگردد و بعد هم او را ترک کردم. اینکه داستان‌سرایی کرده و گفته او را از کوه به پایین پرتاب کردم و قصد کشتنش را داشتم، دروغ است. شاید فرد دیگری، چنین بلایی سرش آورده است.

پسر جوان در حالی خود را بی‌گناه می‌دانست که در گفته‌‌هایش تناقض‌های زیادی وجود داشت. او ابتدا مدعی بود که تا به حال ارتفاعات شهران نرفته است اما در جای دیگر مدعی شد که یک شب پیش از حادثه با دوستانش به ارتفاعات شهران و جاده امامزاده داوود رفته است. از سویی شاهد ماجرا مشخصات وی و خودرویش را به پلیس داده بود.

پس از پایان جلسه بازپرسی، ‌متهم که همچنان مدعی بود بی‌گناه است برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان قرار گرفت.

کد خبر ۱۱۴۷۷
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
خبرآنلاین
تعداد بازدید ۶۴۲
دختر جوان  شیطان را هم مات کرد
مرد جوان زمانی که موفق به دوستی با دختر جوان نشد او را ربود تا وی را در دام شیطانی‌اش گرفتار کند، اما زیرکی دختر جوان او را مات کرد.

 

 

 

 


 هفته گذشته دختر جوانی با حضور در اداره 16 پلیس آگاهی تهران از جوانی به اتهام آدم‌ ربایی شکایت کرد.

شاکی به افسر تحقیق گفت: مدتی بود مرد جوانی در اینستاگرام برایم پیام‌های خصوصی ارسال و به من ابراز علاقه می‌کرد. پاسخ درستی به او ندادم، اما همچنان برایم ایجاد مزاحمت می‌کرد. یک روز ماجرای این مزاحمت‌ها را برای خواهرم تعریف کردم و عکس مزاحم را به او نشان دادم که فهمید او همان پسری است که مدتی با وی دوست بوده است. من هم با پی بردن به نیت شوم این جوان، او را تهدید کردم که دیگر مزاحمم نشود، در غیر این صورت از او شکایت می‌کنم. مرد مزاحم چند هفته بعد با من تماس گرفت و این بار تهدید کرد باید به ملاقات او در یکی از بوستان‌های مرکزی تهران بروم‌. اگر در این ملاقات حاضر نشوم، عکس و فیلم‌های خصوصی را که از خواهرم دارد در اینستاگرام و کانال‌های تلگرام منتشر می‌کند و مرا به دردسر می‌اندازد.

شاکی ادامه داد: با شنیدن این تهدیدها نمی‌دانستم باید چه کاری انجام دهم‌. از سوی دیگر می‌ترسیدم تهدیدهایش را جدی کند. بدون آن که صحت موضوع را از خواهرم جویا شوم به محل قرار رفتم. از او خواستم عکس و فیلم‌ها را به من تحویل دهد، اما او طفره می‌رفت و بعد وانمود کرد آنها را با خود نیاورده و باید همراه او به خانه‌شان بروم تا آن را به من بدهد در غیر این صورت عکس و فیلم را منتشر می‌کند و خواهرم را به درد سر می‌اندازد. خواستم از بوستان فرار کنم که او با چاقو تهدیدم کرد و به زور داخل خودرویش انداخت و با خود برد. او مرا به خانه‌شان برد و در انباری حبس کرد‌. همانجا متوجه نیت شیطانی او شدم. دو ساعتی در آن خانه حبس بودم تا این‌که وسایل داخل انباری را به‌هم ریختم و شکستم. همین کار باعث شد یکی از همسایه‌ها متوجه سر و صدا شود و به مقابل خانه آن جوان بیاید‌. او وانمود کرد زن همسایه اشتباهی متوجه شده و جز او کسی در خانه نیست.

دختر ربوده شده افزود: زمانی که مردجوان در انباری را باز کرد، با برداشتن لوله آهنی ضربه‌ای به او زدم که بیهوش کناری افتاد و با بازکردن در خانه توانستم فرار کنم و به خانه‌ام برگردم. همان‌جا موضوع را برای خانواده‌ام گفتم و به دادسرا آمدم تا از مرد آدم‌ربا شکایت کنم.

با تشکیل پرونده قضایی در دادسرای جنایی تهران، تحقیقات پلیسی برای دستگیری متهم فراری آغاز شد و دو روز پیش ماموران مخفیگاه وی را شناسایی کردند و او بازداشت شد.

متهم در جریان تحقیقات به افسر تحقیق گفت: من مدتی با خواهر شاکی دوست بودم و بعد از چند ماه ارتباط دوستی مان قطع شد‌. یک روز در اینستاگرام عکس‌های دختر جوان را نگاه می‌کردم که متوجه عکس‌های خواهر او شدم‌. از او خوشم آمد و می‌خواستم این بار با او دوست شوم. برای او در اینستاگرام پیام فرستادم اما جوابی نمی‌داد‌. من دست بردار نبودم و هر طور که بود می‌خواستم با او دوست شوم. سرانجام برای این‌که او را مجبور به برقراری این ارتباط کنم، نقشه عجیبی طراحی کرده و وانمود کردم عکس و فیلم‌هایی از خواهرش دارم و با این ترفند او را در پارک ربوده و به خانه‌ام بردم تا در آنجا مورد آزار و اذیت قرار دهم تا مجبور شود با من دوست شود که موفق نشدم و او توانست با زیرکی و بعد از کتک زدن من فرار کند.

با اعتراف وی برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات از متهم در پلیس آگاهی ادامه دارد.

کد خبر ۱۱۳۹۱
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۷
جام جم
تعداد بازدید ۷۶۶
قاتل کودک مشهدی دستگیر شد!
فرمانده انتظامی خراسان رضوی از دستگیری عامل قتل هولناک دانش‌آموز 10 ساله مشهدی خبر داد.

 

 

 

 



 قادر کریمی در گفت‌وگویی اظهار کرد: با اعلام خبر مفقود شدن کودک 10 ساله در مشهد و با توجه به اهمیت موضوع بلافاصله دستورات لازم برای پی‌گیری سریع موضوع صادر و کار آگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی با هدایت‌های تخصصی مقام قضایی وارد عمل شدند.

وی ادامه داد: کار آگاهان جسد غرق به خون پسر بچه ۱۰سالهرا که با ضربات چاقو و برخورد جسم سخت به سرش به طرز وحشتناکی به قتل رسیده بود را کشف و تحقیقات علمی خود را ادامه دادند.

فرمانده انتظامی خراسان رضوی گفت: با انجام اقدام‌های گسترده علمی و اطلاعاتی کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، عامل جنایت را که یک جوان 27 ساله است پس از ۳۳ساعت شناسایی و شب گذشته او را در نزدیکی محل سکونتش واقع در محدوده بلوار موسوی قوچانی که با خانه مقتول نیز فاصله چندانی ندارد در عملیاتی غافل‌گیرانه دستگیر کردند.

کریمی افزود: تحقیقات کارآگاهان برای کشف انگیزه متهم از ارتکاب جنایت ادامه دارد.

کد خبر ۱۱۳۵۱
۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
جام جم
تعداد بازدید ۷۴۲
جزییاتی از قتل ‌دختر بچه 5 ساله آق قلایی !
قاتل دختر بچه 5 ساله ساکن یکی از روستاهای این شهرستان در کمتر از 2 ساعت دستگیر شد.

 

 

 

 



به گزارش اکباتان آنلاین به نقل از ایسنا، سرهنگ مجید زائری اظهار کرد: بعد از ظهر ‌روز پنج شنبه ناپدید شدن دختر بچه‌ای 5 ساله به نام سلاله در روستای گری از توابع شهرستان آق قلا به پلیس اطلاع داده شد.

وی افزود: بلافاصله جستجوی مامورین انتظامی برای یافتن دختر بچه آغاز شد و در کمتر از دو ساعت فردی 40 ساله در مراتع اطراف روستا شناسایی و دستگیر شد.

زائری با اشاره به پیدا شدن جسد کودک در مراتع این شهرستان، ‌تصریح کرد: فرد دستگیر شده در اعترافات اولیه به بزه انتسابی معترف و برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شد.

فرمانده انتظامی شهرستان آق قلا اظهار کرد: علت اولیه قتل خفگی تشخیص داده شده است. جزئیات بیشتر درخصوص نحوه قتل پس از بررسی پزشک قانونی اعلام خواهد شد.

رامین نور قلی پور نماینده مردم غرب گلستان در مجلس شورای اسلامی در کانال تلگرامی خود در خصوص قتل این دختربچه نوشت: خبرها حاکی از آن است که فردی معتاد این دختر کوچک را ربوده و با بستن دست، پا و دهانش در خرابه‌ای رها کرده است. پس از مشکوک شدن و بازجویی و پیدا کردن محل آن دختر بچه معصوم، متأسفانه پلیس و خانواده وی با پیکر بی‌ جان او روبه رو شدند.

‌قاتل سلاله سابقه شرارت داشت و مردم روستا از دستش عاصی بودند

پدر بزرگ سلاله هم ‌با اشاره به جزئیات پیدا شدن جسد نوه‌اش، گفت: قاتل سلاله سابقه شرارت داشت و مردم روستا از دستش عاصی بودند.

عبدالناصر گری اظهار کرد: ساعت 11 و نیم صبح ‌روز پنج شنبه متوجه شدیم که سلاله گم شده و خبری از آن نیست.

وی افزود: بلافاصله با در جریان گذاشتن پلیس و جستجو کردن، فردی که به او مشکوک بودیم را پس از چهار ساعت پیدا کردیم.

پدربزرگ سلاله با اشاره به اینکه قاتل سابقه شرارت نیز داشته است، تصریح کرد: تمام افراد منطقه از دست این فرد عاصی بودند. ما سریع به فکر افتادیم که حتما کار آن باشد و این باعث شد تا به او شک کنیم.

گری ادامه داد: قاتل پس از ربودن سلاله، او را به یکی از انبارهای منطقه منتقل کرد و دست و پایش را بست و سلاله به دلیل خفگی جانش را از دست داد.

کد خبر ۱۱۳۴۹
۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
جام جم
تعداد بازدید ۷۰۰
چرا بهمن ورمزیار اعدام شد؟!!
حکم اعدام بهمن ورمزیار، جوان بیست‌وهفت ساله همدانی اجرا شد. این حکم که قرار بود روز سه‌شنبه در زندان همدان اجرا شود، به دلیل «اشکال در پرونده» به تعویق افتاد.

 

 

حکم اعدام بهمن ورمزیار، جوان بیست‌وهفت ساله همدانی اجرا شد. این حکم که قرار بود روز سه‌شنبه در زندان همدان اجرا شود، به دلیل «اشکال در پرونده» به تعویق افتاد.

خبرآنلاین نوشت: «بهمن ورمزیار، جوان بیست و هفت ساله همدانی، که به‌ جرم «محاربه از طریق اقدام به سرقت مسلحانه و استعمال مواد مخدر» به اعدام محکوم شده بود، سرانجام صبح چهارشنبه ۲۸ فروردین در زندان همدان اعدام شد. این حکم قرار بود دیروز (۶ صبح روز سه شنبه) اجرا شود که به گفته کامران حمزه، دادستان استان همدان به دلیل اشکالات قضایی در پرونده به تعویق افتاد.

بهمن ورمزیار، متولد ۲۹ بهمن ۱۳۶۹، آرایشگر و مربی باشگاه ورزشی در همدان بود که ۴ سال پیش به همراه سه فرد دیگر دست به یک سرقت مسلحانه از طلافروشی زد. همراهان وی در همان لحظات اول توسط پلیس دستگیر شدند اما او موفق به فرار شد. به گفته مادرش قبل از این که او را دستگیر کنند، بهمن پشیمان شده و خود را تسلیم پلیس می‌کند. وی با بازگرداندن طلاها به صاحب اصلی، رضایت شاکی خصوصی پرونده را جلب می‌کند.

در ادامه این مطلب آمده است که « مادر و برادر بهمن می‌گویند او هیچ سابقه جرمی نداشته و این اولین باری بوده که دست به چنین اقدام خلافی زده است.»

بعد از صدور حکم اعدام، مادر بهمن با انتشار فیلمی از خود در فضای مجازی، مبنی بر این که پسرش پیش از این سابقه جرم نداشته و پشیمان است، از دستگاه قضایی طلب عفو و بخشش می‌کند. این فیلم موجی از واکنش‌های کاربران فضایی مجازی را به دنبال می‌آورد و (بعد هم گفته می‌شود) سرانجام خواهش‌ها و التماس‌های مادر بهمن بی‌سرانجام نمی‌ماند و رهبری حکم عفو وی را صادر می‌کند.

در ادامه ماجرا، بنا بر آنچه دستور عفو خوانده شده ، مادر بهمن باز هم از خود ویدئویی منتشر می کند و در آن از رهبر انقلاب و رئیس قوه‌ قضاییه بابت توقف حکم تشکر می کند. این ویدئو به سرعت در فضای مجازی پخش می شود و به دنبال آن شماری از کاربران شبکه های اجتماعی و برخی از فعالان حقوق بشر خوشحالی خود را ابراز می کنند.

دیشب اما، کامران حمزه، دادستان استان همدان خبر «عفو» ورمزیار را تکذیب کرد و گفت: توقف در اجرای حکم اعدام به دلیل مشکل قضایی در پرونده بوده است. وی توقف حکم به دستور مقامات عالی رتبه را تکذیب کرد و علت توقف در روند قضایی پرونده را اشکال قضایی در پرونده شریک وی (مهدی چراغی) که او هم حکم اعدام داشته است، اعلام کرد.

همچنین گفته شده برخی از مراجع تقلید در قم، از جمله آیت‌الله مکارم‌ شیرازی، آیت الله جعفر سبحانی و آیت الله صافی گلپایگانی در پاسخ به استفتای خانواده وی گفته بودند اعدام این فرد که توبه کرده و سابقه هم ندارد، لازم نیست.»

کد خبر ۱۱۲۶۸
۲۹ فروردین ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۶۸۸
سقوط بالگردی از شرکت نفت فلات قاره در خلیج فارس
یک فروند بالگرد متعلق به شرکت نفت فلات قاره ایران در آب‌های خلیج فارس سقوط کرد.

 

 

 

 

یک فروند بالگرد متعلق به شرکت نفت فلات قاره ایران در آب‌های خلیج فارس سقوط کرد.

 این بالگرد که برای انتقال یکی از کارکنان که دچار سکته شده بود، به سکوی R1 (میدان رسالت) اعزام شده بود، مدت کوتاهی پس از ترک سکو در راه انتقال بیمار به سمت جزیره کیش سقوط کرد.

تاکنون فوت جواد کاراندیش (بیمار) و بهروز اشکان (پزشکیار) تایید و از سلامتی کاپیتان سهیلی اطمینان حاصل شده است.

فعلا خبری از وضعیت دو فرد دیگر در دست نیست و شرایط این دو نفر در حال پیگیری است.

بر اساس اعلام منطقه عملیاتی لاوان، موقعیت فعلی بالگرد به دلیل وضعیت جوی نامناسب و مواج بودن دریا از موقعیت اولیه خود فاصله گرفته و انجام عملیات جست‌وجو در شرایط سختی دنبال می‌شود.

به محض کسب اطلاع درباره دو سرنشین دیگر بالگرد، کاپیتان فتاحی و بهروز موسوی، اطلاع‌رسانی خواهد شد.

کد خبر ۱۱۲۵۴
۲۸ فروردین ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۷۶۶
جزئیات پیدا شدن کودکان مفقودی در تهران
رییس پلیس پایتخت جزئیاتی بیشتری از پیدا شدن شش کودک مفقود شده در تهران را تشریح کرد.

 

 

 

 

رییس پلیس پایتخت جزئیاتی بیشتری از پیدا شدن شش کودک مفقود شده در تهران را تشریح کرد.

 سردار حسین رحیمی دراین‌باره گفت: در پی مفقود شدن ۶ کودک در شهرستان گرمسار سمنان و حسب اطلاع از اینکه کودکان به تهران منتقل شده‌اند، موضوع به لحاظ اهمیت و حساسیت در دستور کار ویژه کلیه واحدهای پلیس تهران قرار گرفت.

وی با بیان اینکه با تلاش ماموران و انجام اقدامات فنی پلیسی در محل‌های محتمل، در ساعت ۱۲ ظهر روز جاری عوامل کلانتری ۱۱۰ شهدا،  ۶ کودک مفقود شده را صحیح و سالم در پارک شکوفه مشاهده کردند، گفت: ماموران پس از تطبیق چهره کودکان با تصویر گمشدگان آنان را به کلانتری انتقال دادند.

به گفته رحیمی، با انتقال ۶ کودک ، سریعا با  والدین آنان که در تهران حضور داشتند تماس گرفته شد و آنان در کلانتری حاضر شدند و فرزندان خود را شناسایی کردند.


وی افزود:  نحوه گم شدن و بیتوته آنها در تهران در دست بررسی است.

 

 

 


کد خبر ۱۱۱۷۶
۲۰ فروردین ۱۳۹۷
ایسنا
تعداد بازدید ۷۹۳
دختر تحصیلکرده در دام یک کلاهبردار او به من گفت تو را به ترکیه می برم و از آنجا راهی کانادا می شویم
روزنامه خراسان نوشت:دختر جوان که به دنبال آشنایی در فضای مجازی با مردی غریبه نه تنها درگیر ماجرای کلاهبرداری شده، بلکه در آرزوی ازدواج و تحصیل در خارج از کشور به بیراهه تباهی قدم گذاشته بود، به کلانتری مشهد مراجعه کرد.

 

 

 

 

 روزنامه خراسان نوشت:دختر جوان که به دنبال آشنایی در فضای مجازی با مردی غریبه نه تنها درگیر ماجرای کلاهبرداری شده، بلکه در آرزوی ازدواج و تحصیل در خارج از کشور به بیراهه تباهی قدم گذاشته بود، به کلانتری مشهد مراجعه کرد.

وی در حالی که بیان می کرد آبرو و سرمایه ام را از دست داده ام به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری مشهد گفت: فروردین سال گذشته بود که با «فرمان» در یکی از گروه های اجتماعی شبکه مجازی آشنا شدم. او تظاهر به وکالت می کرد و مدعی بود پدر و مادرش در کانادا اقامت دارند. رابطه ما در فضای مجازی خیلی زود صمیمانه شد به طوری که من حتی در کلاس های درس دانشگاه نیز مدام از طریق تلفن هوشمند با او در تماس بودم.

آشنایی ما طی چند روز بعد به ملاقات های حضوری کشید و من تلاش می کردم بعد از دانشگاه نزد او بروم. حدود یک هفته بعد از این ارتباطات پنهانی «فرمان» پیشنهاد ازدواج داد. وی مدعی بود پدر و مادرش ساکن کانادا هستند و قرار است برای شرکت در عروسی خواهرش به مشهد بیایند و در همان زمان نیز از من خواستگاری کنند. ولی من آمادگی ازدواج نداشتم چرا که می ترسیدم نتوانم بعد از ازدواج ادامه تحصیل بدهم.

«فرمان» در یکی از ملاقات ها نیز مدعی شد که قبلا ازدواج کرده اما در دوران نامزدی همسرش را طلاق داده است. هنوز بیشتر از دو ماه از آشنایی ما نمی گذشت که روزی نزد من آمد و گفت: پدرم که چشم پزشک است سوله بزرگی در مشهد خریده و می خواهیم با یکدیگر دارو به کشور وارد کنیم. او سپس از من خواست با پرداخت مبالغی سهامی در شرکت آن ها داشته باشم. آن قدر خام حرف هایش شده بودم که حدود پنج میلیون تومان به شماره حساب یک زن واریز کردم. «فرمان» ادعا می کرد آن زن منشی دفتر وکالتش است و به خاطر مسائل تحریم با حساب او کار می کند. با این وجود بسیاری از مدارک و کارت دانشجویی من نزد فرمان بود تا شهریه باقی مانده دانشگاه مرا پرداخت کند.

در همین روزها بود که مدعی شد درخواست تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه کانادا را برایم ارائه داده و در حال طی کردن مراحل اداری است و من هم بسیاری از مدارکم را از طریق تلگرام برایش ارسال کردم. او می گفت: بعد از دریافت وام هنگفت پرورش دام از جهاد کشاورزی راهی ترکیه می شویم تا در مصاحبه مهاجرت شرکت کنیم و بعد از آن من با گرفتن ویزای تفریحی می توانم نزد او به کانادا بروم. در این میان فرمان برای جلب اعتمادم سفته ای به مبلغ هشت میلیون تومان به من داد و رسید گرفت اما خیلی زود متوجه شدم که مبلغ سفته هشت میلیون ریال است! وقتی با او تماس گرفتم و موضوع را گفتم مدعی شد که خط تلفنش دچار مشکل شده است و از آن به بعد دیگر تلفنش خاموش شد و من تازه فهمیدم که مورد سوءاستفاده قرار گرفته ام .

کد خبر ۱۱۱۲۷
۱۵ فروردین ۱۳۹۷
خبر آنلاین
تعداد بازدید ۸۱۶
سقوط یک زن از گردنه حیران به علت گرفتن عکس سلفی!
به دنبال سفرهای نوروزی مسافری زنی که برای انداختن عکس سلفی به گردنه حیران رفته بود از این گردنه سقوط کرد.

 

 

 

 

به دنبال سفرهای نوروزی مسافری زنی که برای انداختن عکس سلفی به گردنه حیران رفته بود از این گردنه سقوط کرد.

کد خبر ۱۱۰۹۹
۹ فروردین ۱۳۹۷
سیمرغ
تعداد بازدید ۱۰۸۷
حادثه ای دلخراش برای خانواده ایرانی در بیروت!
در حادثه ای دلخراش در کنار صخره «روشه» در ساحل بیروت دو نفر از یک خانواده ایرانی کشته و سه تن از آنان مصدوم شدند و یک نفر نیز همچنان مفقود است.

 

 

 

 

در حادثه ای دلخراش در کنار صخره «روشه» در ساحل بیروت دو نفر از یک خانواده ایرانی کشته و سه تن از آنان مصدوم شدند و یک نفر نیز همچنان مفقود است.
حادثه ای ناگوار برای خانواده ایرانی که نوروز را به کامشان تلخ کرد

عصر یکشنبه هنگامی که یک خانواده ایرانی سرگرم گرفتن عکس یادگاری در کنار صخره معروف روشه بودند، بر اثر امواج دریا به داخل آب سقوط کردند.

صیادان محلی بلافاصله توانستند پدر و مادر خانواده و یکی از دختران را نجات دهند.

با رسیدن یگان دریایی لبنان به محل حادثه جسد دو دختر 9 ساله و 15 ساله خانواده پیدا شد اما پسر 23 ساله خانواده همچنان مفقود است.

مصدومان حادثه به بیمارستان های بیروت منتقل شدند.

این خانواده برای گردشگری در تعطیلات سال نو به لبنان آمده بودند.

کنسولگری جمهوری اسلامی در بیروت پیگیر ابعاد حادثه و کمک به این خانواده ایرانی است.

کد خبر ۱۱۰۸۶
۷ فروردین ۱۳۹۷
سیمرغ
تعداد بازدید ۶۶۱
جوان آرایشگر با معرفی خود به عنوان دختر تصاویر خصوصی دختران نوجوان را می گرفت!
جام جم نوشت:هفته گذشته مردی همراه دخترنوجوانش با حضور در شعبه 13دادیاری دادسرای جنایی کرج، از مردی که دخترش را تهدید به انتشار عکس‌های خصوصی‌اش در تلگرام کرده بود، شکایت کرد.

 

 

 

 

 

 جام جم نوشت:هفته گذشته مردی همراه دخترنوجوانش با حضور در شعبه 13دادیاری دادسرای جنایی کرج، از مردی که دخترش را تهدید به انتشار عکس‌های خصوصی‌اش در تلگرام کرده بود، شکایت کرد.

 

شاکی به قاضی میرعشقی گفت: دخترم چند روزی بود دچار افسردگی شده و مدام سرش در گوشی تلفن همراهش بود و شب‌ها تا صبح گریه می‌کرد. وقتی درباره تغییر رفتارش می‌پرسیدم پاسخ درستی نمی‌داد. سرانجام مدعی شد، فریب فردی را خورده و آن مرد او را تهدید می‌کند. با شنیدن این حرف‌ها تصمیم به شکایت از مرد مزاحم گرفتیم.

در ادامه قاضی پرونده ازدختر نوجوان خواست ماجرا را بازگو کند. دختر نوجوان به قاضی پرونده گفت: چندی پیش به‌طور اتفاقی با دختری در اینستاگرام آشنا شدم. در جریان این ارتباط او مدعی شد از سوی پسری اغفال شده و زندگی اش را از دست داده است.دچار افسردگی شده و تصمیم به خودکشی گرفته است. بعداز شنیدن حرف‌های اوگفتم که من هم در عشقم نسبت به یک پسر شکست خورده‌ام و حتی آن پسر مرا کتک هم زده است. همین گفت‌وگو باعث دوستی بیشترمان شد تا جایی که او گفت کمکم می‌کند تا از آن پسر انتقام بگیرم. او از من خواست عکس‌های خصوصی‌ام را برایش ارسال کنم تا مطمئن شود به او اعتماد دارم. غافل از این که او چه نقشه‌ای در سر دارد، به وی اعتماد کردم و عکس‌های خصوصی‌ام را برایش فرستادم.

دختر نوجوان ادامه داد: از دو هفته پیش با ارسال پیام تهدیدآمیز از من خواست فیلم و عکس‌های غیراخلاقی از خودم تهیه کرده و برایش ارسال کنم در غیر این صورت عکس‌های خصوصی‌ام را در تلگرام و اینستاگرام منتشر می‌کند و مرا به دردسر می‌اندازد. حتی در پیام‌های بعدی می‌گفت من نشانی خانه‌ات را می‌دانم، اعضای خانواده‌ات را می‌شناسم و حتی می‌دانم امروز چه کسانی از خانه شما خارج شده‌‌اند، چه مکان‌هایی رفته‌اند و چه ساعاتی به خانه باز می‌گردند. اگر می‌خواهی بلایی سر اعضای خانواده‌ات نیاید باید خواسته‌ام را بپذیری. همچنین متوجه شدم آن فرد که این همه بلا سرم آورده یک دختر نیست بلکه یک مرد است.

با این شکایت، پرونده برای ادامه تحقیقات در دستور کارماموران پلیس فتای استان البرز قرار گرفت . تحقیقات ادامه داشت تا این که ماموران اطلاعاتی به دست آوردند که نشان می‌داد، مرد مزاحم از اینترنت یک آرایشگاه مردانه در محله مهرشهر کرج برای جرایمش استفاده کرده است. با شناسایی مرد آرایشگر او برای تحقیقات به پلیس فتا احضار شد که با تحقیق از وی معلوم شد خودش از اینترنت آرایشگاه استفاده نمی‌کرده بلکه دوستانش زمانی که به آرایشگاه می‌‌آمدند از آن استفاده می‌کردند و این اواخر یکی از دوستانش که آرایشگاه مردانه داشته از اینترنت محل کار او استفاده کرده است.

با مشخص شدن این موضوع روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله جدیدی شد. جست‌وجوها ادامه داشت تا این که دو روز پیش متهم فراری که جوان آرایشگری بود شناسایی و بازداشت شد. ماموران در بازرسی از گوشی تلفن همراه او حدود 400عکس مربوط به دختران 10 تا 15 ساله را که به نظر می‌رسید بیشتر آنها اغفال شده‌اند، کشف کردند.

متهم جوان با انتقال به پلیس فتا بازجویی شد و به افسر تحقیق گفت: من آرایشگرم و از مدتی پیش چون علاقه بسیاری به پرنوگرافی داشتم، تصمیم گرفتم با فریب دختران خردسال و نوجوان در تلگرام و اینستاگرام عکس‌های خصوصی و فیلم‌های آن را به‌دست بیاورم. بنابراین عکس‌های منتشر شده از دختران نوجوان و جوان را با سرکشی در اینستاگرام‌هایشان کپی کرده و آن را برمی‌داشتم. بعد از آن در فضای مجازی به‌دنبال دختران کم سن و سال می‌گشتم که از اینستاگرام و تلگرام استفاده می‌کردند. با هویت جعلی خودم را دختر جا می‌زدم و با آنها ارتباط برقرار می‌کردم.

متهم ادامه داد: در مرحله بعدی وانمود می‌کردم از سوی جوانی فریبکار اغفال و شکست عشقی خورده ام. با این ترفند اطلاعات زندگی سوژه هایم را به دست می‌آوردم و وانمود می‌کردم کمک می‌کنم آنها از عشق‌های شکست خورده‌شان انتقام بگیرند. آنها به گمان این‌که من یک دخترم، اعتماد کرده و فیلم و عکس برایم ارسال می‌کردند. برخی سوژه‌هایم را از میان دختران همسایه که در نزدیکی خانه‌ام یا محل کارم زندگی می‌کردند، شناسایی و برخی را در رصد فضای مجازی انتخاب می‌کردم. با به‌دست آوردن اطلاعات زندگی آنها و اعضای خانواده‌شان تهدیدشان می‌کردم برای در امان ماندن خود و خانواده‌هایشان و این که جان آنها به خطر نیفتد حتما باید عکس‌ها و فیلم‌های خصوصی برایم ارسال کنند .

هشدار قضایی

قاضی میرعشقی، دادیار شعبه 13 دادسرای جنایی کرج به جام‌جم گفت: با اعتراف متهم به جرایم سیاهش ، او با قرارقانونی در بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات تکمیلی برای رازگشایی از دیگر جرایم این متهم ادامه دارد. افرادی که دردام او گرفتار شده‌اند، می‌

توانند با حضور در دادسرای جنایی کرج یا پلیس فتای استان البرز از متهم شکایت کنند تا به پرونده آنها رسیدگی شود.

کد خبر ۱۰۹۸۱
۲۴ اسفند ۱۳۹۶
خبر آنلاین
تعداد بازدید ۶۷۲
مصدومیت 38 نفر در  شب چهارشنبه سوری در تهران
نماینده سازمان اورژانس کشور اعلام کرد که تاکنون ۳۸ نفر در حوادث چهارشنبه‌سوری تهران مجروح شده‌اند.

 

 

 

 

نماینده سازمان اورژانس کشور اعلام کرد که تاکنون ۳۸ نفر در حوادث چهارشنبه‌سوری تهران مجروح شده‌اند.

سید مصطفی موسوی در گفت‌وگویی مستقر در ستاد فرماندهی تهران بزرگ گفت: برابر آخرین آمارهای ما ۳۸ نفر در حوادث تهران مصدوم شدند که یک نفر زن و مابقی مرد هستند.

موسوی اضافه کرد: مصدومان که بیش از نیمی از آنان به شکل سرپایی درمان شدند عمدتا از ناحیه دست و صورت دچار آسیب‌دیدگی شدند.

وی اضافه کرد: این افراد به بیمارستان‌های مطهری، رسول اکرم، امام خمینی و لقمان منتقل شدند.

همچنین سخنگوی سازمان اورژانس کشور  اعلام کرد: ٥٠ درصد مصدومین دچار سوختگی و نیمی هم دچار قطع عضو بریدگی، شکستگی و اسیب به چشم و دست شده اند. طی امروز دو نفر دچار قطع عضو شده اند که یکی جوانی ٣٥ ساله و دیگری نوجوانی ١٢ ساله است، هر دو از ناحیه دست قطع عضو شده اند. در میان مصدومان، کم سن ترین مصدوم ٩ ساله و بیشترین، ٣٠ سال دارد.

سازمان اورژانس کشور  با اصلاح خبر خود درباره امار فوتی های چهارشنبه‌سوری ، شمار فوتی را 2 نفر در تهران و زنجان اعلام کرد.این در حالیست که پیش از این سه نفر اعلام کرده بود.

کد خبر ۱۰۹۵۹
۲۲ اسفند ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۷۳۹
انفجار ترقه دست ساز و مصدومیت شدید ۴ نوجوان!
مدیر سازمان آتش نشانی دزفول گفت: چهار پسر جوان دزفولی در حین ساخت ترقه دست ساز ( اکلیل سرنج ) دچار حادثه و مصدومیت شدید شدند.

 

 

 

 

عبدالحسین معظم فر در گفتگو با خبرنگار مهر عنوان کرد: حوالی ساعت ۹ شامگاه دوشنبه، گزارش انفجار مواد محترقه دست ساز در یک منزل مسکونی واقع در کوی زیبا شهر اطلاع رسانی شد. پس از دریافت گزارش در این خصوص، نیروهای آتش نشانی به محل حادثه اعزام و اقدام به مهار حریق کردند.

معظم فر افزود: در این حادثه که در ساختمانی نیمه کاره رخ داد، چهار پسر نوجوان ۱۶ ساله در حین ساخت ترقه دست ساز ( اکلیل سرنج ) دچار حادثه و سوختگی شدند؛ این چهار نوجوان توسط نیروهای اورژانس به بیمارستان بزرگ دزفول منتقل شدند؛ اما شدت سوختگی به حدی بود که سریعا در حال انتقال به اهواز هستند.

مدیر سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری دزفول ادامه داد: شدت این انفجار باعث تخریب قسمتی از دیوار یک منزل نیمه کاره شد.

وی همچنین با اعلام آماده باش صد در صدی سازمان آتش نشانی برای رسیدگی به حوادث احتمالی در چهارشنبه سوری در این شهرستان، گفت: برای کنترل حوادث چهارشنبه سوری ۷۰ درصد نیروهای آتش نشانی آماده به خدمت و مابقی نیز در حالت آماده باش کامل به سر می برند.

معظم فر از شهروندان خواست، جشن چهارشنبه آخر سال را به صورت کنترل شده برگزار و از مواد محترقه خطرناک استفاده نکنند.

وی ضمن توصیه به خانواده ها برای مراقبت از کودکان و افراد سالمند بیان کرد: برخی مواد محترقه، بدون واسطه گرما نیز مشتعل می شوند؛ به همین دلیل باید از قرار دادن این مواد در جیب و یا دست ها خودداری کرد.

معظم فر به جوانان و نوجوانان هشدار داد؛ از مایعات قابل اشتعال مانند؛ بنزین، نفت در چهارشنبه آخر سال استفاده نکنند و از آتش افروزی در کنار ایستگاه های پمپ بنزین و پارکینگ های عمومی نیز خودداری کنند.

کد خبر ۱۰۹۵۶
۲۲ اسفند ۱۳۹۶
برترین ها
تعداد بازدید ۸۳۷
محاکمه ۳ پسر جوان به اتهام آزارو اذیت بازیگر زن
بازیگر جوان که مدعی است از سوی سه پسر ربوده و مورد آزار قرار گرفته است، در دادگاه حاضر شد و به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت. سه متهم این پرونده پیش از این در دادگاه محاکمه و از اتهام ربودن و آزار دختر جوان تبرئه شده بودند.

 

 

 

 

بازیگر جوان که مدعی است از سوی سه پسر ربوده و مورد آزار قرار گرفته است، در دادگاه حاضر شد و به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت. سه متهم این پرونده پیش از این در دادگاه محاکمه و از اتهام ربودن و آزار دختر جوان تبرئه شده بودند.

روزنامه جام‌ جم نوشت: «رسیدگی به این پرونده از پنجم تیرماه ۹۴ به دنبال شکایت دختری ۲۷ ساله به نام آناهیتا در دستور کار پلیس قرار گرفت‌.

وی گفت: مدتی است با پسری جوان به نام فرشاد آشنا شده و با او قرار ازدواج گذاشته‌ام. چند شب قبل از مهمانی به خانه برمی‌گشتم که با فرشاد تماس گرفتم و از او خواستم برایم آژانس بگیرد. دقایقی بعد یک پژو ۲۰۶ مقابل در توقف کرد و من به تصویر این که آژانس است، سوار آن شدم اما در میان راه دو مرد دیگر نیز سوار خودرو شدند‌. آنها مرا به خانه‌ای در غرب تهران بردند و آزارم دادند.

در ادامه با تحقیقات پلیسی متهمان شناسایی و دستگیر شدند. در حالی که پزشکی قانونی اظهارات دختر جوان را تائید نکرده بود، متهمان پای میز محاکمه ایستادند و از اتهام ربودن و آزار دختر جوان تبرئه شدند. با اعتراض دختر جوان به حکم دادگاه، پرونده در دیوان‌ عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و تائید نشد‌. به این ترتیب پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز به ریاست قاضی قربان‌زاده و با حضور یک مستشار برگزار شد، دختر بازیگر به تشریح جزئیات ماجرا پرداخت.

وی گفت: پیش‌از این گفته بودم از سوی سه پسرجوان مورد آزار قرار گرفته‌ام، اما حالا می‌گویم امین که راننده پژو۲۰۶ بود مرا تحت آزار و شکنجه داد. دو پسر دیگر در این ماجرا شرکت نداشتند اما مرا مجبور کردند به خواسته امین تن بدهم.

سپس امین که با قرار وثیقه آزاد است، در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: این دختر دروغ می‌گوید‌. او بازیگر است و حالا با سناریویی دروغین قصد دارد ما را گرفتار کند‌. من صاحب یک وانت هستم و با وانت کار می‌کنم. هرگز خودروی ۲۰۶ نداشته‌ام؛ در حالی که این دختر مدعی است من او را با ۲۰۶ ربوده‌ام.

وی درباره علت آنتن دهی تلفن همراهش حوالی محل وقوع جرم نیز گفت: چون با وانت در خیابان‌های مختلف گشت می‌زنم تا باری برای جابه‌جایی پیدا کنم‌، ممکن است گوشی تلفن همراه در حوالی محل وقوع جرم آنتن‌دهی داشته باشد‌. آنتن‌دهی تلفن همراه موجب شده تا گرفتار شوم ولی من بی‌گناهم و آناهیتا را نمی‌شناسم.

سپس دو متهم دیگر به دفاع پرداختند و منکر معاونت در اتهام تجاوز به عنف شدند‌. یکی از آنها گفت: من دو سال قبل برای درس خواندن از شهرستان به تهران آمدم و با آناهیتا آشنا شدم‌. چند بار به دیدن او رفتم و با هم برای گردش به پارک رفتیم. حتی یک بار من و دختر جوان به خانه دوستم حبیب رفتیم و آنجا قلیان کشیدیم اما دختر جوان را آزار نداده‌ام. دو سال است که به خاطر دروغگویی‌های این دختر گرفتار شده‌ام. می‌خواهم ازدواج کنم، اما منتظر حکم نهایی این پرونده هستم و از آبرویم می‌ترسم.

متهم دوم به نام حبیب نیز گفت: همسرم باردار بود و به خانه مادرش رفته بود به همین خاطر چند ماه قبل از این ماجرا وقتی دوستم از من خواست همراه دختر جوان به خانه‌ام بیاید، قبول کردم‌. آنها در حضور من قلیان کشیدند و سپس خانه را ترک کردند‌. شبی که این دختر مدعی است ربوده و در خانه من مورد آزار قرار گرفته من در خانه حضور نداشتم.

وی ادامه داد: آناهیتا گفته بود در ازای دریافت پول میلیونی حاضر به گذشت است‌. گمان می‌کنم او قصد اخاذی از ما را دارد.

در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.

کد خبر ۱۰۹۳۸
۲۰ اسفند ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۷۸۷
مسمومیت چند دانش آموز دختر در تهران
مسمومیت ۱۰ دانش آموز در آزمایشگاه مدرسه ای دخترانه در تهران، ۴ نفر را راهی بیمارستان کرد.

 

 

 

 



 این حادثه ساعت ۵۸ :۱۰ سه شنبه ۱۵ اسفند در دبیرستان‌ دخترانه ای حوالی خیابان فاطمی رخ داد و بلافاصله اکیپ های امدادی اورژانس تهران را روانه صحنه حادثه کرد.

به گفته تکنسین های مرکز اورژانس، گویا دانش آموزان بر اثر استنشاق گازهای موجود در آزمایشگاه مدرسه دچار مسمومیت شده بودند که ۶ نفر در محل درمان و ۴ مسموم دیگر به وسیله آمبولانس به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل شدند.

کد خبر ۱۰۸۸۵
۱۵ اسفند ۱۳۹۶
جام جم
تعداد بازدید ۹۷۹
فوت زنی که خود را از طبقه یازدهم به پایین پرتاب کرد
خانمی ۴۰ ساله شب گذشته خود را از طبقه یازدهم برج مسکونی در خیابان ستارخان پرتاب کرده بود فوت کرد.

 

 

 

 



 مرکز اطلاع رسانی کلانتری ۱۳۷ نصر عنوان کرد: خانمی ۴۰ ساله شب گذشته خود را از طبقه یازدهم برج مسکونی در خیابان ستارخان پرتاب کرد که متاسفانه فوت کرد.

تحقیقات اولیه کلانتری ۱۳۷ نصر حکایت از اختلاف خانوادگی دارد و اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام می گردد.

کد خبر ۱۰۸۸۴
۱۵ اسفند ۱۳۹۶
جام جم
تعداد بازدید ۷۹۵
جزییات تیراندازی در خیابان آپادانا
مرکز اطلاع‌ رسانی پلیس پایتخت درباره حادثه تیراندازی در خیابان آپادانا توضیحاتی ارائه کرد.

 

 

 

 

 مرکز اطلاع‌ رسانی پلیس پایتخت درباره حادثه تیراندازی در خیابان آپادانا توضیحاتی ارائه کرد.

مرکز اطلاع‌ رسانی پلیس اعلام کرد:

سرقت و متعاقب آن تیراندازی پلیس در خیابان آپادانا، حوالی میدان آزادی در روز گذشته اتفاق افتاده و سارقان که اقدام به سرقت کرده بودند، همان روز توسط پلیس دستگیر و تحویل مقامات قضایی شدند.

روز گذشته؛ سارقان زورگیری که با آگاهی از حضور ماموران کلانتری ۱۳۵ آزادی متواری شده بودند با عکس‌العمل سریع ماموران و تیراندازی به موقع آنان در شهرک آپادانا، پس از رها کردن پژو ۴۰۵ مسروقه دستگیر شدند.

از آنان ۲ قبضه چاقو، یکدستگاه پز،۵ عدد سوئیچ خودرو و ۴ عدد ریموت دزدگیرکشف شد.

کد خبر ۱۰۸۱۴
۹ اسفند ۱۳۹۶
برترین ها
تعداد بازدید ۷۲۰
پرتاب ترقه دست دانش آموز دختر را قطع کرد
سخنگوی اورژانس کشور گفت: به دلیل پرتاب مواد محترقه در کلاس درس یک دبیرستان دخترانه‌، ۳ دانش‌آموز مصدوم شدند که دست یکی از دانش‌آموزان قطع شد.

 

 

 



سخنگوی اورژانس کشور گفت: به دلیل پرتاب مواد محترقه در کلاس درس یک دبیرستان دخترانه‌، ۳ دانش‌آموز مصدوم شدند که دست یکی از دانش‌آموزان قطع شد.

مجتبی خالدی در ارتباط با جزئیات انفجار در مدرسه‌ای در لرستان اظهار داشت: پرتاب مواد محترقه در کلاس درسی در دبیرستان دخترانه‌ای در کوهدشت منجر به قطع دست یکی از دانش‌آموزان شد.

وی افزود: این حادثه ساعت 8:10 امروز به وقوع پیوست و بلافاصله 3 دستگاه آمبولانس به محل این حادثه اعزام شد.

سخنگوی اورژانس کشور خاطرنشان کرد: در اثر این حادثه 3 دانش‌آموز دچار جراحت شدید شدند که به قطع شدن دست یکی از این دانش‌آموزان ختم شد.

خالدی گفت: مصدومان پس از دریافت کمک های درمانی اولیه به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل شدند.

کد خبر ۱۰۷۹۸
۸ اسفند ۱۳۹۶
برترین ها
تعداد بازدید ۸۷۰
سرقت بنز برای خوشگذرانی با دختران در روز ولنتاین!
سه متهمی که مدتی قبل یک خودروی بنز را به سرقت برده و از راننده آن زورگیری کرده بودند، پیش از ظهر امروز به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شدند.

  

 

 

 


  سه متهمی که مدتی قبل یک خودروی بنز را به سرقت برده و از راننده آن زورگیری کرده بودند، پیش از ظهر امروز به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شدند.

افشین متهم هجده ساله این پرونده درباره جزئیات سرقت خودروی بنز به علی وسلیه‌ایردموسی؛ بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 گفت: من با پیمان و بیژن دوست هستم، شبی که سرقت انجام شد در منزل پیمان در کرج بودم و با دوستم به نام سهیلا چت می‌کردم که سهیلا به من گفت فردا روز وَلنتیان است و باید با هم بیرون برویم و خوش‌ بگذرانیم.

سرقت بنز برای خوشگذرانی با دختران در ولنتاین!

وی ادامه داد: من چتم با سهیلا را به پیمان نشان دادم که پیمان نیز گفت برای دوستش میترا کادو نخریده و پولی ندارد، به همین دلیل با هم تصمیم گرفتیم به تهران بیاییم و هر جور شده با تهیه مبلغی برای سهیلا و میترا کادو بخریم، من قصد داشتم برای سهیلا انگشتر بخرم و پیمان می‌خواست برای میترا یک عروسک بخرد اما فقط درحد رفتن به تهران پول داشتیم.

وی در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: پیمان یک چاقوی 20 سانتی‌متری از خانه برداشت و همراه هم از خانه خارج شده و با مترو به تهران آمدیم، زمانیکه به تهران آمدیم با پرس‌وجو خودمان را به شمال شهر رساندیم و به خیابان گاندی رسیدیم البته هدف خاصی نداشته و فقط در خیابان قدم می‌زدیم تا اینکه چشممان به یک بنز سفید رنگ خورد که داخل آن یک پسر و دختر جوان بودند، زمانیکه آنها را دیدیم عقده‌هایمان بیشتر شد و با خود گفتیم چرا باید آنها به راحتی خوش‌گذارنی کنند اما ما هیچ پولی نداشته باشیم.

افشین که درس را رها کرده و فقط مدرک سیکل گرفته، اظهاراتش را اینگونه ادامه داد: در آن لحظات، پسر جوان از خودرو پیاده شد و به طرف عابربانک رفت که پیمان به سرعت به سمت خودروی بنز رفت و به محض اینکه در عقب خودروی بنز را باز کرد، دختر جوان ترسید از خودرو پیاده شد و فرار کرد، در همین حین پیمان به سمت راننده بنز که داخل پیاده‌رو بود، رفت و او را به داخل خودرو کشاند، من نیز سوار بنز شدم، داخل بنز به پسر جوان (راننده بنز) ماجرا را تعریف کردیم و او خودش گردنبد طلایی را از گردنش درآورد و به ما داد، اما من و پیمان طمع کردیم و تلفن‌همراه راننده و دختر جوان را که داخل خودرو جا مانده بود، برداشتیم.

وی افزود: با اینحال باز هم قانع نبودیم و به صاحب بنز گفتیم می‌خواهیم که خودرو را به ما بدهد که او قبول کرد و گفت: بنز را به ما می‌دهد و از ما خواست که پس از دو ساعت گشت‌وگذار با خودروی بنز، خودرو را در مکانی رها کنیم و گفت: از ما شکایت نمی‌کند! ما نحوه رانندگی با خودروی بنز که ظاهراً از نوع c200 بود را بلد نبودیم و از راننده، نحوه رانندگی را پرسیدیم و او به ما آموزش داد چطور باید خودرو را برانیم؛ در نهایت راننده را از خودرویش پیاده کردیم و راهی کرج شدیم، پیمان مرا به منزلم رساند و خودش با خودرو رفت.

افشین به بازپرس گفت: صبح روز بعد (25 بهمن) با پیمان تماس گرفتم و او با بنز دنبال من آمد و با هم به یک قهوه‌خانه در کرج رفتیم و آنجا حمید نیز به ما ملحق شد؛ بنز را در مکانی پارک کردیم که یک کانکس پلیس آنجا قرار داشت، دقایقی بعد حمید به قهوه‌خانه آمد و ما سفارش دادیم اما دقایقی نگذشته بود که مأموران پلیس به داخل قهوه‌خانه آمده و پرسیدند خودروی بنز متعلق به چه کسی است که هیچ کس پاسخ نداد و مأموران جیب یکی یکی از افراد داخل قهوه‌خانه را گشتند و در نهایت سوئیچ بنز را از داخل جیب پیمان پیدا کرده و ما را بازداشت کردند، من هیچ سابقه کیفری ندارم و فقط با دیدن اوضاع زندگی آن پسر (صاحب بنز) به زندگی‌اش غبطه خوردم!

پیمان نیز با تأیید صحبتهای افشین در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: قبل از اینکه به قهوه‌خانه برویم همراه با بیژن به یک طلافروشی رفته و گردنبد طلایی را که از صاحب بنز گرفته بودیم، فروختیم، من زن و بچه دارم و وضع مالی پدرم بد نیست اما اشتباه کردم، شنیدم که راننده بنز با آن دختر پس از این ماجرا به ایتالیا سفر کردند و قبل از سفر در شکایت خود اعلام کردند که ما با سلاح گرم وارد خودروی آنها شدیم، اما هیچ سلاح گرمی درکار نبود و فقط چاقو دست من بود.

متهم سوم این پرونده نیز در اظهاراتش به بازپرس گفت: من نمی‌دانستم طلایی که پیمان می‌خواهد بفروشد سرقتی است و در سرقت نقشی نداشتم، من یک کارگرم که مدتی است پس از فوت مادرم و ازدواج مجدد پدرم از شهرستان به شهریار آمده و از پدرم جدا شده‌ام و اکنون با خواهرم زندگی می‌کنم و با کارگری خرجی درمی‌آورم.

هر سه متهم پس از این اظهارات با دستور علی وسیله‌ایردموسی؛ برای ادامه تحقیقات دراختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفتند.

 

 


کد خبر ۱۰۷۵۵
۵ اسفند ۱۳۹۶
برترین ها
تعداد بازدید ۷۷۰
24 کشته و زخمی به علت واژگونی دو اتوبوس
واژگونی دو اتوبوس در بامداد گذشته 24 کشته و زخمی برجای گذاشت.

 

 

 

 

واژگونی دو اتوبوس 24 کشته وزخمی برجای گذاشت

خالدی، سخنگوی سازمان اورژانس کشور در رابطه با این حادثه گفت: بامداد گذشته در دو استان اصفهان و یزد دو حادثه دلخراش انحراف و واژگونی اتوبوس اتفاق افتاد. در حادثه اول یازده نفر مصدوم و دو نفر جان خود را از دست داده‌اند.

 وی افزود: حادثه بعدی در ساعت 06:08 در محور انار -مهریز-5کیلومتری مهریز رخ داد و اتوبوس واژگون شد، 10 نفر مصدوم  شده و 1 نفر جان خود را از دست داده است.

کد خبر ۱۰۷۴۰
۴ اسفند ۱۳۹۶
سیمرغ
تعداد بازدید ۸۵۸
سرانجام  تلخ زندگی مرد زن‌نما
مرد جوانی که با تصاویر زنانه، اعتماد زن جوان متاهل را جلب و او را سرکیسه کرده بود، سرنوشت تلخی داشت.

 

 

 

 

مرد جوانی که با تصاویر زنانه، اعتماد زن جوان متاهل را جلب و او را سرکیسه کرده بود، سرنوشت تلخی داشت.
 روزنامه ایران نوشت: «کارآگاهان پلیس که در تعقیب مرد جوان زن‌نما بودند، وقتی به محل زندگی متهم تحت تعقیب رسیدند دریافتند او چندی قبل در تصادف با اتوبوس جان باخته است.

دردسرهای زن جوان شاکی از زمانی آغاز شد که در شبکه اجتماعی «لاین» با زن ناشناسی آشنا شد. زمانی که ثریا با مرد زن‌نما که خود را «المیرا» معرفی و شروع به چت کرده بود، تصورش را هم نمی‌کرد که در چه دامی افتاده است. چت‌های ثریا و فرد ناشناس در حالی ادامه داشت که مدت زمان این چت‌ها هر روز بیشتر از روز قبل می‌شد. ثریا از مشکلاتش می‌گفت و المیرا نیز به آنها گوش می‌داد. این رابطه تا حدی ادامه داشت که ثریا به مخاطب ناشناس اعتماد کرد و تعدادی از عکس‌های شخصی‌اش را برای او فرستاد.

یک سال از این دوستی گذشته بود که المیرا از او خواست تا همدیگر را به صورت حضوری ببینند. برای ثریا هم جالب بود تا بداند کسی که پشت خط فضای مجازی است و تنها تصاویری از او دیده، چه شکلی است و چه مشخصات ظاهری و اخلاقی دارد. برای همین از پیشنهاد المیرا استقبال کرد و به محل قرارشان که کافی‌شاپی در غرب پایتخت بود رفت اما زمانی که به کافی‌شاپ رسید به جای المیرا با مرد جوانی به نام کیوان مواجه شد. تازه آن موقع بود که پی برد المیرا هویت واقعی نداشته و کسی که در تمام ۱۲ ماه گذشته حرف‌ها و درد دل‌های ثریا را گوش می‌داده و با او چت می‌کرده، کیوان بوده است.

اذیت‌های سریالی دوست لاینی

۲ بهمن امسال، زن جوانی به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران رفت و از مردی شکایت کرد که برای او مزاحمت‌های سریالی ایجاد کرده بود. او به بازپرس گفت: مدتی قبل در شبکه لاین با زن جوانی آشنا شدم بعد از یک سال به دیدن او رفتم و تازه آن موقع بود که متوجه شدم او یک مرد است. خواستم رابطه‌ام را با کیوان قطع کنم که شروع به تهدید کرد. کیوان دست بردار نبود، مدام مرا تهدید می‌کرد که اگر به رابطه‌ام ادامه ندهم عکس‌هایی را که قبلاً برایش فرستاده بودم در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. خیلی التماس کیوان را کردم که دست از سرم بردارد و از او خواستم به‌ خاطر آبرویم و حفظ زندگی مشترکم با همسرم دست از سرم بردارد. اما تهدیدهای کیوان تمامی نداشت و به جای این که در برابر التماس‌های من کوتاه بیاید گفت اگر به خواسته‌اش عمل نکنم به شوهرم خواهد گفت که با من رابطه داشته است. کیوان پول می‌خواست و من هم یک بار به او ۵ میلیون تومان دادم و یکبار ۲ میلیون تومان. اما این مبالغ برای او خیلی کم بود. من راننده سرویس مدرسه هستم و یک روز که در حال برگشت به خانه‌ام بودم او راه مرا سد و به زور سوار ماشینش کرد و به خانه‌اش برد. التماسش کردم و او در نهایت ۴ النگوی مرا گرفت و اجازه داد که از خانه‌اش بروم ولی این تمام ماجرا نبود؛ چرا که چند روز بعد دوباره سد راهم شد و مرا با تهدید سوار ماشین کرد. اما از شانسم این بار یکی از همکارانم مرا داخل خودرو دید که التماس می‌کنم و کمک می‌خواهم و جلو ماشین کیوان پیچید. بعد هم شروع به سر و صدا کرد که با کمک او آن روز نجات یافتم. اخاذی‌های کیوان ادامه داشت و هر بار من مقداری به او پول می‌دادم و او یکی دو روز بی خیال من می‌شد اما دوباره سرو کله‌اش پیدا می‌شد و درخواست‌هایش را شروع می‌کرد. کیوان شرایط را به حدی برای من سخت کرده بود که در نهایت دل را به دریا زدم و همه چیز را به همسرم گفتم و به پیشنهاد او شکایت کردم.

مرگ در یک تصادف

با شکایت زن جوان، بازپرس رضوانی دستور تحقیقات در این خصوص را صادر کرد. بدین ترتیب کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند تا هویت کیوان را شناسایی کنند. در بررسی‌های صورت گرفته کارآگاهان پلیس موفق به شناسایی محل زندگی کیوان شده و با دستور قضایی وارد عمل شدند تا مرد تبهکار را دستگیر کنند اما بررسی‌ها نشان داد که کیوان چند روز پس از شکایت زن جوان، با اتوبوس مسافربری تصادف کرده و جان باخته است!»

کد خبر ۱۰۷۲۷
۳ اسفند ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۷۲۳
دانش آموز تهرانی معلم خود را با سلاح مجروح کرد!
رئیس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران گفت: دانش آموز یکی از مدارس مقطع متوسطه منطقه 16 با استفاده از سلاح سرد(چاقو) معلم خود را مجروح و از مدرسه متواری شده است.

 

 

 

 

رئیس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران گفت: دانش آموز یکی از مدارس مقطع متوسطه منطقه 16 با استفاده از سلاح سرد(چاقو) معلم خود را مجروح و از مدرسه متواری شده است.

علی رضا راه پیما با اشاره به اینکه این حادثه روز گذشته اتفاق افتاده است، افزود: دانش آموز مهاجم که در پایه نهم تحصیل می کند هنگام حضور معلم در کلاس درس با چاقو به وی حمله کرده و پس از مصدوم کردن معلم خود از مدرسه متواری می شود.

وی اظهار کرد: بلافاصله پس از اطلاع مدیران مدرسه، موضوع به مرکز فوریت های پلیس تهران بزرگ(110) گزارش و معلم مجروح نیز به بیمارستان منتقل می شود.

رییس روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران تصریح کرد: معلم مجروح پس از انجام مراحل درمانی، از بیمارستان مرخص و امروز به رغم اینکه شرایط جسمی مساعدی نداشت، برای اینکه دانش آموزان دچار مشکل درسی نشوند به اصرار خود در کلاس حاضر شد.

راه پیما افزود که این حادثه با توجه به شکایت آموزش و پرورش از طریق پلیس و مرجع قضایی درحال پیگیری است.

همچنین دراین ارتباط، یک منبع آگاه در آموزش و پرورش تهران گفت که دانش آموز موردنظر مواد مخدر مصرف کرده و به دلیل نداشتن تعادل روحی و جسمی به معلم خود حمله کرده است.

کد خبر ۱۰۶۸۲
۳۰ بهمن ۱۳۹۶
تعداد بازدید ۹۴۶
محاکمه ۲ نوجوان به اتهام آزار و اذیت  دختر دبیرستانی
دو پسر نوجوان که متهم هستند دختری را ربوده و وی را در یک ساختمان نیمه‌ کاره در اسلامشهر آزار داده‌اند، در حالی پای میز محاکمه ایستادند که جرمشان را انکار کردند. همدست این دو متهم با گذشت دو سال از این ماجرا همچنان فراری است.

 

 

 

 

دو پسر نوجوان که متهم هستند دختری را ربوده و وی را در یک ساختمان نیمه‌ کاره در اسلامشهر آزار داده‌اند، در حالی پای میز محاکمه ایستادند که جرمشان را انکار کردند. همدست این دو متهم با گذشت دو سال از این ماجرا همچنان فراری است.

 «جام‌جم» نوشت: اوایل آذر ۹۴ دختر ۱۸ ساله‌ای به کلانتری اسلامشهر رفت و از سه پسر که وی را با خودرو از مقابل مدرسه ربوده و در یک ساختمان نیمه‌کاره آزار داده بودند، شکایت کرد.

دختر جوان گفت: مدتی پیش از طریق فضای مجازی با پسری به نام میلاد آشنا شدم‌. او هر روز با من تماس می‌گرفت و با هم صحبت می‌کردیم‌. آخرین بار از من خواست به دیدنش بروم‌. میلاد همراه دو دوستش با ماشین مقابل مدرسه‌ام آمدند. پسران جوان از من خواستند تا برای تفریح در خیابان‌ها دور بزنیم‌. من هم قبول کردم. اما یکباره مرا به ساختمانی نیمه‌ساز بردند و بدون توجه به التماس‌هایم، مرا مورد آزار قرار دادند.

به دنبال شکایت دختر جوان، پلیس به ردیابی پسران آزارگر پرداخت و دو نفر از آنها را بازداشت کرد، ولی ردی از میلاد به دست نیامد.

در حالی که پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شده بود، دختر جوان از دو متهم پرونده اعلام گذشت کرد و آنها در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی کی خواه و با حضور یک مستشار پشت درهای بسته و غیر علنی محاکمه شدند.

در این جلسه یکی از متهمان که در زمان وقوع جرم ۱۷ سال داشت و حالا با وثیقه آزاد است، گفت: پدرم نمایشگاه خودرو دارد. به همین خاطر ماشین‌های مدل بالا را سوار می‌شوم و گاهی اوقات دنبال دوستانم می‌روم تا با هم به تفریح برویم. آن روز میلاد تماس گرفت و از من خواست با یک ماشین مدل بالا دنبال او بروم. من دنبال او رفتم و میلاد همراه دختر جوان و دوست دیگرش به نام امیر، سوار ماشین شدند. بعد از چند دقیقه میلاد از من خواست آنها را مقابل یک ساختمان پیاده کنم. من آنها را مقابل ساختمان نیمه ساز پیاده کردم و به نمایشگاه پدرم برگشتم، ولی چند روز بعد به اتهام آزار دختر جوان بازداشت شدم.

این متهم ادامه داد: باور کنید من دختر جوان را آزار ندادم، اما وقتی بازداشت شدم به خاطر استرس و ترس زیادی که داشتم از پدرم خواستم تا هر طور شده رضایت دختر جوان را جلب کند. پدرم هم با پرداخت پول، رضایت او را جلب کرد. ولی باور کنید من بی‌گناهم. سپس امیر ۱۸ ساله به دفاع پرداخت و منکر آزار دختر جوان شد.

وی گفت: من دختر جوان را نمی‌شناختم. او دوست میلاد بود و همراه او به ساختمان نیمه‌ساز رفت. میلاد حالا فراری است و ما را گرفتار کرده است. من هم از ترس آبرویم به دختر جوان پول میلیونی پرداختم تا رضایت او را جلب کنم.من هیچ نشانی از میلاد ندارم. میلاد از ما بزرگ‌تر بود و به همین خاطر هم از ما سوء‌استفاده کرد‌. حالا ما گرفتار شدیم و او فرار کرده است.

در پایان جلسه، هیات قضایی وارد شور شد تا با توجه به رضایت شاکی پرونده برای دو متهم رای صادر کند. پرونده میلاد نیز به پلیس آگاهی فرستاده شد تا شاید ردی از وی به دست بیاید.

کد خبر ۱۰۵۶۹
۲۳ بهمن ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۷۴۶
قتل همسر به خاطر یک لحظه عصبانیت
راننده تاکسی کرجی که هنگام مشاجره و درگیری شدید، همسرش را به قتل رسانده بود، پس از ۴ سال محاکمه و تأیید حکم قصاصش در دیوان عالی کشور، در یکقدمی چوبه دار قرار گرفت.

 

 

 

 

راننده تاکسی کرجی که هنگام مشاجره و درگیری شدید، همسرش را به قتل رسانده بود، پس از ۴ سال محاکمه و تأیید حکم قصاصش در دیوان عالی کشور، در یکقدمی چوبه دار قرار گرفت.

 «ایران» نوشت: بیست و پنجم خرداد سال ۹۲ گزارش ناپدید شدن زن ۲۲ساله‌ای به نام «سولماز» به پلیس آگاهی استان البرز اعلام شد. پدربانوی گمشده به مأموران گفت: روز گذشته قرار بود دخترم با دامادم به مراسم عروسی بیایند اما از دیروز به‌طور ناگهانی ناپدید شده است و شوهرش نیز از او خبر ندارد.

با اعلام این گزارش، در حالی که جست و جوهای پلیسی برای کشف ردپای زن گمشده آغاز شده بود، مأموران کلانتری باغستان جسد زن ناشناسی را نزدیکی منطقه آتشگاه کرج پیدا کردند که با ضربات مهلک کشته شده بود. خانواده زن گمشده نیزبا حضوردرپزشکی قانونی، جسد را شناسایی کردند. کارآگاهان درگام بعدی تحقیقات، ابتدا سراغ پرویز، -همسر ۳۰ ساله مقتول- رفتند وازاو بازجویی کردند. اما این مرد که از ابتدا، خانواده همسرش را در جست و جوها همراهی کرده بود خود را بی‌گناه دانست. اوکه یک سال سکوت کرده بود سرانجام لب به اعتراف گشود وبه قتل همسرش اعتراف کرد.

«شب حادثه هنگام رفتن به مراسم عروسی یکی ازبستگان داخل خودرو با هم جروبحث‌مان شده و دعوایمان بالا گرفته بود که کنار جاده آتشگاه توقف کردم. وقتی پیاده شدیم او گفت تحت هیچ شرایطی به مراسم عروسی نمی‌آید. من هم که بشدت عصبانی شده بودم همین که او پشتش را به من کرد، تکه فلزی را از روی زمین برداشتم وضربه‌ای به سرش زدم و بعد هم از ترس فرار کردم. از آنجا که می‌ترسیدم لو بروم با پدر همسرم به کلانتری رفتم وخبر گمشدن سولماز را گزارش کردیم.»

پس از اعتراف‌های متهم و تکمیل تحقیقات، پرونده برای رسیدگی به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی هدایت رنجبر ارسال شد.در جلسه محاکمه، والدین مقتول خواستار قصاص دامادشان شدند. سپس متهم در جایگاه ایستاد و ضمن اعتراف دوباره به قتل همسرش، تقاضای بخشش کرد. با این حال حکم قصاص متهم صادرشد و با وجود تلاش‌های وکیل تسخیری اش، حکم در شعبه ۳۲ دیوانعالی کشور نیز به تأیید رسید. بدین‌ترتیب عامل جنایت درصورت پافشاری خانواده همسرسابقش به دارآویخته می‌شود.

گفت‌و‌گو با قاتل

- سابقه کیفری داری؟

هرگز.

- شغلت قبل از دستگیری چه بود؟

راننده تاکسی بودم و زندگی آرامی داشتیم.

- چرا همسرت را کشتی؟

آن شب از ناسزاگویی و لجبازی‌هایش یک لحظه عصبانی شدم و دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد.

- چند کلاس درس خوانده‌ای؟

دیپلم دارم.

- بچه هم دارید؟

نه.

- چرا با همسرت اختلاف داشتی؟

باور کنید همه چیز در یک لحظه عصبانیت وخشم اتفاق افتاد و دستم به خون همسربی‌گناهم آلوده شد و روزگارمان را با دست خودم سیاه کردم. کاش هیچ وقت این اتفاق نیفتاده بود. نزدیک به چهار سال از عمرم را در زندان گذرانده‌ام و حالا هم سرنوشتم چیزی جز مرگ نیست و هر شب کابوس اعدام را می‌بینم.

- چرا خیلی دیر به قتل همسرت اعتراف کردی؟

مادرم بیماری قلبی داشت برای همین ترسیدم که اگراعتراف کنم او را هم از دست بدهم.

- به نظرت بخشیده می‌شوی؟

نمی‌دانم. همه چیز دست خداست. البته خانواده همسرم می‌دانند که بشدت پشیمان هستم. حالا هم امیدوارم به خاطر رضای خدا مرا ببخشند و زندگی دوباره‌ای به من بدهند. امیدوارم بتوانم ذره‌ای از اشتباه بزرگم را جبران کنم.

مهار خشونت، راهی برای کاهش جنایت

سرهنگ رنجبر، رئیس مرکز مشاوره معاونت اجتماعی استان البرز با اظهار اینکه عصبانیت و خشونت را نمی‌توان حذف کرد، گفت: غلبه بر خشم و عصبانیت بی‌تردید یکی از مسائلی است که همگان باید درباره‌اش آموزش‌های لازم را فرابگیرند. امروزه شاهد پرونده‌های جنایی مختلفی هستیم که به خاطریک لحظه خشم و ناراحتی و ناتوانی در کنترل شرایط، افراد مرتکب قتل شده‌اند.

وی با توصیه به زوج‌های جوان برای درک متقابل افزود: مهار خشونت، لازمه زندگی پرحاشیه امروز است و جوانان باید به این مسائل توجه کنند. برای کنترل خشم‌ بهتر است از همین امروز علاقه‌مند به سازش شوید و اصول سازش را بیاموزید تا به‌جای ناله و انتقادهای کلامی آسیب‌زننده با طرف مقابلتان به گفت‌وگو بنشینید زیرا گفت‌وگو یکی از مؤثرترین روش‌های کنترل و کاهش شدت خشم است. اگر بین شما و همسرتان مسائلی وجود دارد که همواره باعث جر و بحث می‌شود، مهارت‌های ارتباطی خودتان را تقویت کنید و آنها را به کار بگیرید.

وی در مورد راهکارهای مهار عصبانیت نیز گفت: اگر یکی از زوجین به قدری عصبانی شود که نتواند از بیان کلمات توهین‌آمیز خودداری کند، بهتر است طرف مقابل به بحث خاتمه دهد. در مواقع عصبانیت قدم زدن در فضای آزاد برای دستیابی به آرامش مفید است. همچنین زن و شوهر ضمن احترام به عقیده یکدیگر، باید فرصت بیان آن را به طرف مقابل بدهند و با آموزش مهارت‌های حل اختلاف به بهتر شدن روابط بین خود کمک کنند. قبل از دفاع از خود در زمان انتقاد مطمئن شوید که منظور همسرتان را متوجه شده‌اید. یادمان باشد هرچه مهارت‌های‌ ارتباطی بیشتر باشد، احتمال بروز یا ادامه خشم و عصبانیت کمتر می‌شود. باید بدانید که همسرتان چگونه و چه زمانی عصبانی می‌شود تا بتوانید پیشگیری کرده یا شرایط را کنترل کنید.

کد خبر ۱۰۵۶۸
۲۳ بهمن ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۷۷۰
جزییاتی تازه از پرونده قتل 4 زن در باغ فردوس کرمانشاه
فرمانده انتظامی استان کرمانشاه با بیان اینکه دو نفر از عاملان قتل چهار زن در باغ فردوس کرمانشاه دستگیر شده‌اند، جزییاتی جدید از این پرونده را اعلام کرد.

 

 

 

 فرمانده انتظامی استان کرمانشاه با بیان اینکه دو نفر از عاملان قتل چهار زن در باغ فردوس کرمانشاه دستگیر شده‌اند، جزییاتی جدید از این پرونده را اعلام کرد.

 سردار "منوچهر امان اللهی" در این رابطه گفت: روز 22 دی ماه پس از قتل یک مادر و سه دخترش در باغ فردوس کرمانشاه، موضوع به صورت ویژه در دستور کار تیمی ویژه از ماموران انتظامی قرار گرفت.

وی افزود: بر اساس اطلاعات اولیه به دست آمده فردی تیر ماه امسال به دلیل اختلافات خانوادگی پدر زن خود را به قتل می رساند که اولیای دم پس از گذشت چند ماه رضایت می دهند.

فرمانده انتظامی استان کرمانشاه عنوان کرد: برادران مقتول که از این اقدام برادرزاده ها و همسر برادرش خشمگین هستند، صبح روز 22 دی در باغ فردوس کرمانشاه آنها را با سلاح گرم به قتل رسانده و با استفاده از یک دستگاه خودرو پراید از صحنه متواری شدند.

سردار امان اللهی با بیان اینکه دو برادر به همراه دو پسر یکی از آنان در این قتل دخیل بودند، گفت: متهمان پس از متواری شدن از صحنه جرم خودرو پراید را در یکی از جاده های روستایی رها کردند.

وی افزود: ماموران در نهایت با کارهای اطلاعاتی شبانه روزی محل اختفای دو نفر از متهمان را به ترتیب در مرکز استان و یکی از روستاهای حاشیه‌ای کرمانشاه شناسایی و دستگیر کردند.

 به گفته فرمانده انتظامی استان کرمانشاه سه نفر از عوامل دخیل در این پرونده دارای سوابق کیفری هستند.

امان اللهی اظهار کرد: اقدامات اطلاعاتی و عملیاتی به منظور دستگیری دو متهم دیگر این پرونده و مشخص شدن دیگر زوایای پرونده همچنان ادامه دارد.

کد خبر ۱۰۲۹۰
۲ بهمن ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۹۶۳
اغفال خانم‌ها در فضای مجازی توسط مردی هزار چهره
رییس پلیس فتا استان خوزستان گفت: طی عملیاتی غافل‌گیرانه مردی هزار چهره که اقدام به اغفال بانوان و اخاذی از آنها می کرد پس از بازرسی از مخفیگاهش دستگیر و بازداشت شد.

 

 

 

رییس پلیس فتا استان خوزستان گفت: طی عملیاتی غافل‌گیرانه مردی هزار چهره که اقدام به اغفال بانوان و اخاذی از آنها می کرد پس از بازرسی از مخفیگاهش دستگیر و بازداشت شد.

 سرهنگ شاهین حسنوند گفت: یک خانم پس از مراجعه به پلیس فتا، اعلام کرد از طریق شبکه اجتماعی با فردی که خود را شاعر و استاد دانشگاه معرفی نموده آشنا شده که در ادامه با توجه به پیام‌هایی که در این محیط بین شاکی و متهم رد و بدل شده متهم متوجه می‌شود خانواده خانم دارای تعصبات مذهبی بوده و با تهدید به انتشار پیام‌ها اقدام به اخذ عکس و فیلم خصوصی از شاکیه و اخاذی به مبلغ 800 میلیون ریال می‌کند.

رییس پلیس فتا خوزستان افزود: پس از تشکیل پرونده، پیگیری در خصوص آن به سرعت در دستور کار کارشناسان این پلیس قرار گرفت.

وی تصریح کرد: طی عملیات غافل‌گیرانه متهم دستگیر و پس از بازرسی مخفیگاهش، 200 دستگاه گوشی، مقادیر زیادی طلا و جواهر اخاذی شده و تعداد زیادی تجهیزات رایانه‌ای و ممنوعه و مشروبات الکلی کشف شد.

سرهنگ حسنوند تصریح کرد: در ادامه مشخص شد تعداد قربانیان بیش از 10 نفر بوده و متهم با شگرد جعل مدارک شناسایی و هویتی و سوء استفاده از مدارک جعلی، قربانیان خود را تحت عنوان مامور ناجا و وزارت اطلاعات و استاد دانشگاه و شاعر و بسیاری عناوین دیگر معرفی و از این طریق به اخاذی عکس و فیلم خصوصی بانوان در شبکه‌های اجتماعی و جرایم دیگر نظیر سرقت گوشی، زورگیری و ارتباط نامشروع و مستندسازی آن جهت انتشار اقدام می‌کرده است.

وی با بیان این که متاسفانه در فضای مجازی و محیط‌ های اجتماعی خانم‌ها بیشتر از آقایان به طرف مقابل خود اعتماد می‌کنند، افزود: مجرمان سایبری هم نسبت به این موضوع آگاهی داشته و حداکثر سوء استفاده را از این موقعیت می‌نمایند.

رییس پلیس فتا استان خوزستان گفت: در موضوع جعل هویت متاسفانه خانم‌ها آسیب‌پذیرند و باید به هویتی که طرف مقابل خود را معرفی می‌کند اعتماد نکنند بسیاری از خانم‌ها و دختران از ترس آبرو بین خانواده و مردم به پلیس فتا در این مورد مراجعه نمی‌کنند.

وی توصیه کرد: اگر آسیب یا تهدیدی در فضای مجازی متوجه فرد شد خودسر اقدامی نکند، مخصوصا خانم‌های متاهل با مشورت با همسران خود و دختران با مشورت با والدین تصمیم درستی را بگیرند.

سرهنگ حسنوند اضافه کرد: معمولا در این مواقع وقتی مجرمان سایبری خواسته‌هایی را از شخص قربانی دارند بعضی از خانم‌ها به خیال حفظ آبرو به خواسته‌های آنها تن می‌دهند و این خواسته‌ها پایانی ندارد برای همین درخواست می کنیم که در ابتدای امر بهترین و درست‌ترین کار این است که موضوع را با بزرگترهای خود و پلیس فتا در میان بگذارند.

کد خبر ۱۰۲۵۹
۱ بهمن ۱۳۹۶
عصر ایران
تعداد بازدید ۸۶۹
محاکمه پسری که در جوی آب به یک دختر تجاوز کرده بود!!
پسر موتورسواری که در اقدامی عجیب، یک دختر نوجوان را به داخل جوی آب هل ‌داد و به او تجاوز کرد، صبح دیروز در جلسه دادگاه به پای شاکی افتاد تا او را ببخشد. این پسر با حکم هیأت قضایی به اعدام و زندان و شلاق محکوم شد.

 

 

 

 

پسر موتورسواری که در اقدامی عجیب، یک دختر نوجوان را به داخل جوی آب هل ‌داد و به او تجاوز کرد، صبح دیروز در جلسه دادگاه به پای شاکی افتاد تا او را ببخشد. این پسر با حکم هیأت قضایی به اعدام و زندان و شلاق محکوم شد. این درحالی است که متهم در تمام طول جلسه غیرعلنی دادگاه، جرم خود را انکار می‌کرد.

روزنامه «شهروند» نوشت: پانزدهم مردادماه امسال این پرونده پیش‌روی پلیس قرار گرفت. شاکی دختر ١٦ساله‌ای بود که به همراه پدرش به پلیس آگاهی رفت و از این پسر جوان شکایت کرد. او در تشریح ماجرا به پلیس گفت: «عصر بود. از مترو شهید باقری پیاده شدم تا به خانه‌مان بروم. به یکی از کوچه‌ها رفتم که ناگهان پسر موتورسواری سد راهم شد. به او اهمیتی ندادم اما او ناگهان مرا به داخل جوی آب عمیق و بزرگی که در آن‌جا بود، هل داد. شوکه شده بودم و می‌خواستم از جوی آب بیرون بیایم که پسر جوان خودش به داخل جوی آب آمد. در آن‌جا او مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد از آن هم گوشی موبایل و طلایم را سرقت کرد و متواری شد.»

با اعلام این شکایت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش برای شناسایی و دستگیری پسر جوان آغاز شد. درحالی ‌که ماموران به دنبال ردی از این پسر بودند، بعد از گذشت سه روز، پدر شاکی بار دیگر با پلیس آگاهی تماس گرفت و گفت که این پسر را پیدا کرده است. او در این‌باره به ماموران گفت: «از وقتی این اتفاق برای دخترم افتاد، مرتب به مترو شهید باقری می‌رفتم و آن اطراف پرسه می‌زدم تا شاید ردی از این پسر پیدا کنم. احتمال می‌دادم که شاید این پسر بار دیگر آن‌جا بیاید و به دنبال طعمه‌ای دیگر باشد. تا این‌که پسرجوانی را دیدم که در همان حوالی پرسه می‌زد. به او مشکوک شدم و او را خوب زیرنظر گرفتم. دیدم با موتور مزاحم یک زن شد. او سعی کرد این زن را به داخل جوی آب بیندازد. برای همین بلافاصله او را شناختم.»

با اطلاعاتی که این مرد به پلیس داد، بلافاصله ماموران در محل حاضر شدند و پسر ١٩ساله افغانستانی را بازداشت کردند. این پسر بلافاصله تحت ‌بازجویی قرار گرفت و درنهایت به جرم خود اعتراف کرد. پرونده این پسر برای رسیدگی به شعبه ١١ دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد.

پسر جوان در نخستین جلسه تحقیقات خود در این شعبه ماجرای تجاوز به دختر ١٦ساله را تشریح کرد. وی درحالی به جرمش اعتراف کرد که هنوز جوابیه پزشکی قانونی به دست قضات دادگاه نرسیده بود تا این‌که نظریه پزشکی قانونی به دست قضات رسید که تجاوز را تأیید می‌‌کرد. این درحالی بود که دو دختر جوان دیگر نیز با مراجعه به دادگاه شکایت مشابهی را از این پسر افغانستانی مطرح کردند. با افزایش شاکیان این پرونده، آنها نیز به پزشکی قانونی معرفی شدند اما پزشکی قانونی موضوع تجاوز را تأیید نکرد.

بنابراین متهم صبح دیروز در شعبه ١١ دادگاه کیفری استان تهران به اتهام تجاوز به دختر نوجوان محاکمه شد. در ابتدای این جلسه که پشت درهای بسته و به ریاست قاضی متین راسخ برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهم تقاضای مجازات قانونی کرد. پس از آن شاکی بار دیگر شکایت خود را مطرح کرد و از دادگاه خواست تا مجازات قانونی را برای متهم در نظر بگیرند. در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و جرم خود را انکار کرد. او به هیأت قضائی گفت: «قبول دارم که این دختر را به داخل جوی آب انداختم، ولی قصدم فقط سرقت بود. من او را مورد آزار و اذیت قرار ندادم. فقط می‌خواستم از او سرقت کنم، چون مقاومت کرد کمی کتکش زدم، ولی هیچ تجاوزی در کار نبوده است.»

این صحبت‌ها درحالی مطرح شد که پزشکی قانونی موضوع تجاوز را تأیید کرده است. متهم درحالی جرم خود را انکار کرد که در پایان جلسه به پای شاکی و خانواده‌اش افتاد و از آنها خواست تا او را ببخشند، اما شاکی از شکایت خود صرف‌نظر نکرد. مادر این دختر نوجوان درحالی‌ که اشک می‌ریخت، گفت: «٦ ماه است که این اتفاق برای دخترم افتاده است. در این مدت یک روز خوش نداشته‌ایم. دخترم افسرده شده. مرتب گریه می‌کند. کابوس می‌بیند. من یک مادرم، پابه‌پای دخترم می‌نشینم و گریه می‌کنم. هرچه با او صحبت می‌کنم، فایده‌ای ندارد. حال خوبی ندارد. این اتفاق را نمی‌تواند فراموش کند. او آن روز از خانه دوستش برمی‌گشت. خودش هم می‌گوید هنوز هم نمی‌توانم باور کنم که در خیابان و در مقابل مترو چنین بلایی سرم آمده باشد. دخترم نه بی‌احتیاطی کرده، نه سوار خودرو شده، در خیابان درحال برگشت به خانه بوده که دچار چنین اتفاقی شده است. برای همین حاضر به گذشت نمی‌شویم.»

دختر نوجوان نیز که اشک می‌ریخت، گفت: «چطور می‌شود که در خیابان راه بروی و کسی آن هم کنار اتوبان تو را داخل جوی آب بیندازد و تجاوز کند. من ٦ ماه است که حتی یک لحظه هم این صحنه از جلوی چشمانم دور نمی‌شود. آسیب روحی که از این اتفاق به من وارد شده، خیلی زیاد است و هرگز راضی به پس‌گرفتن شکایتم نیستم.»

در پایان نیز هیأت قضایی وارد شور شدند و متهم را به اتهام سرقت و تجاوز به شلاق، ١٠‌ سال زندان و اعدام محکوم کردند.

کد خبر ۱۰۲۲۱
۲۶ دی ۱۳۹۶
عصرایران
تعداد بازدید ۹۹۳
اعترافات کفش فروشی که رئیس مؤسسه مالی آرمان در کرج را کشت!!
بیستم اردیبهشت سال 96 و در پی مرگ رئیس جوان یکی ازشعب مؤسسه مالی واعتباری آرمان در شهر کرج رسیدگی قضایی به پرونده اش شروع شد.

 

 

 

 

ایران نوشت: بیستم اردیبهشت سال 96 و در پی مرگ رئیس جوان یکی ازشعب مؤسسه مالی واعتباری آرمان در شهر کرج رسیدگی قضایی به پرونده اش شروع شد.

کارآگاهان جنایی وقتی در صحنه جنایت حضور یافتند با جسد مرد 30 ساله روبه‌رو شدند که دست ها و پاهایش بسته شده و دهانش را با یک چسب شیشه‌ای بسته بودند.

پس ازانتقال جسد به پزشکی قانونی مشخص شد وی در اثر خفگی جان باخته است.دادستان کرج نیز درباره این جنایت گفته بود «ضارب یا ضاربان پس از ورود به خانه مقتول و بستن دست و پایش مرد جوان را کشته و متواری شده‌اند. احتمال اینکه مشتریان یا افراد دیگری با دلایل مختلفی در این ماجرا دست داشته باشند نیز وجود دارد.»

سرانجام کارآگاهان پس از تحقیقات گسترده دریافتند فردی به نام ایرج 37 ساله که از سپرده‌گذاران مؤسسه بوده چند ماه قبل با مقتول درگیر شده و او تنها مظنون بشمار می‌آید،بنابراین ایرج تحت بازجویی قرار گرفت و در همان مراحل نخستین راز جنایت را فاش کرد و دیگر همدستش را لو داد. اما ادعا کرد همدستش نقشی در این قتل نداشته است.

صبح دیروز عامل اصلی جنایت، همراه همدستش مجید از زندان به‌شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز که به ریاست قاضی هدایت رنجبر و با حضور قاضی یزدانپور -مستشار دادگاه- تشکیل جلسه داده بود منتقل شدند وپای میز محاکمه ایستادند.

در آغاز محاکمه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند و سپس اولیای دم قصاص عاملان قتل پسرشان را خواستند.آنگاه متهم ردیف اول برابر دادرسان ایستاد و در حالی که اشک می‌ریخت، گفت: من قبول دارم که باعث قتل شده‌ام اما به هیچ عنوان قصد کشتن او را نداشتم.

ایرج گفت: من تولید‌کننده کفش هستم که یک کارگاه کوچک داشتم. به خاطر مشکلاتی که برای کارگاه پیش آمده بود باید سرمایه‌ام را از مؤسسه می‌گرفتم.من حدود 400 میلیون تومان پول در صندوق مؤسسه آرمان داشتم،اما وقتی برای پس گرفتن پولم مراجعه کردم متوجه شدم این مؤسسه ورشکست شده است.باورکنید حال خوبی نداشتم و شوکه شده بودم. سرانجام رئیس مؤسسه را در سرپرستی کرج پیدا کردم و با هم حرف زدیم. بعد قرار شد فردای همان روز تکلیف مرا روشن کند.

 

صبح فردا مراجعه کردم اما خبری از او نشد. چند روز گذشته بود و ایام سال نو نزدیک بود. من دیگر قید پولم را زده بودم که با خانواده‌ام به یزد رفتیم. چند هفته گذشته بود که وقتی همسرم را به بیمارستان برده بودم به طور اتفاقی رئیس مؤسسه را دیدم که سوار خودرو بود. همان موقع دنبالش رفتم و آدرس خانه‌اش را پیدا کردم. بعد از آن سراغ یکی از دوستانم که کفش فروشی داشت رفتم. به او گفتم تو سر و زبان بهتری‌داری بیا تا با هم برویم سراغ کسی که پولم را نمی‌دهد.حدود ساعت 9 و نیم شب بود که رفتیم به خیابان چهارصد دستگاه و زنگ در خانه‌اش را زدیم. خودش در را باز کرد و با تعارف خواست وارد خانه شوم. من برای حرف زدن داخل شدم و دوستم میثم بیرون ایستاده بود. آقای کرمی شروع به صحبت کرد و باز هم برای فردا قول داد. من به او گفتم که مثل دفعه قبل فرار نکنی که او عصبانی شد و صدایش را بالا برد و شروع به فحاشی کرد. بعد با هم دست به یقه شدیم که دوستم وارد منزل شد. از او دستبند پلاستیکی خواستم و دست مرحوم را بستم و نوار چسب به دهانش چسباندم. او را بلند کردیم و روی کاناپه نشاندیم. از دوستم خواستم سوئیچ خودرویم را بدهد و برود بیرون. چند دقیقه بعد چسب دهانش را باز کردم و با هم حرف زدیم.حتی برایش یک لیوان آب بردم که بعد او تهدیدم کرد و گفت آثار انگشتانم همه جا هست. من که ترسیده بودم و نمی‌دانستم چکار کنم دوباره به میثم زنگ زدم و گفتم برایم دستکش بیاورد. من همه آثار انگشت را پاک کردم. بعد دوباره با چسب دهانش را بستم و زدم بیرون. در حالی که نمی‌دانستم او خفه شده است.

قاضی رنجبر از متهم پرسید: آیا پولت را به مقتول سپرده بودی یا به بانک که سراغ او رفتی؟متهم پاسخ داد: من آنقدر نگران بودم که نمی‌دانستم چکار می‌کنم. این پول را با بدبختی و رنج بسیار به‌دست آورده بودم و تمام زندگی‌ام همین پول بود.نمی‌توانستم تحمل کنم و ببینم حاصل تمام کارکردم به باد رفته است و کسی هم جواب درستی به من نمی‌دهد و....

پس از اظهارات متهم، وکیل او در جایگاه ایستاد و از موکلش دفاع کرد. سپس متهم دیگر پای میز محاکمه ایستاد،اما از وقوع قتل اظهار بی‌اطلاعی کرد وگفت: «هیچ نقشه‌ای برای قتل نداشتیم و من فقط برای کمک به دوستم برای گرفتن پولش به آنجا رفته بودم. من الان 36سال سن و یک فرزند دارم که شغلم کفش فروشی است و هیچ سابقه کیفری هم ندارم. من کاملاً بیگناهم.

پس از اظهارات دو متهم و پایان جلسه، قضات وارد شور شدند تا رأی دادگاه را صادر کنند.

کد خبر ۱۰۱۱۵
۱۸ دی ۱۳۹۶
عصرایران
تعداد بازدید ۸۸۹
همسرم را با یک شال خفه کرده و سپس سراغ بچه‌ها رفتم!
ابتدا همسرم را با یک شال خفه کرده و سپس سراغ بچه‌ها رفتم؛ در آخر نیز پس از کشتن آنها اجساد را داخل کمددیواری و ساک قرار دادم و...

 

 

 


ابتدا همسرم را با یک شال خفه کرده و سپس سراغ بچه‌ها رفتم؛ در آخر نیز پس از کشتن آنها اجساد را داخل کمددیواری و ساک قرار دادم و...
پدری که پس از قتل سر اجساد مواد کشید

حدود ساعت سه بعدازظهر سوم آذر 94، اهالی ساختمانی در منطقه نعمت‌آباد، طی تماس با مرکز فوریتهای پلیسی 110 از استشمام بوی تعفن در یکی از واحدهای ساختمانی چهار طبقه‌ در منطقه نعمت‌آباد خبر دادند که با اعلام این خبر بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری 152 خانی‌آبادنو به محل اعزام شدند.

پس از حضور مأموران در این ساختمان و وارد شدن داخل واحدی که بوی تعفن از آن به مشام می‌رسید، راز جنایت وحشتناکی فاش شد.

با بررسی‌های اولیه مأموران، مشخص شد جسد زن بیست ساله‌ای داخل چند پتو پیچیده شده است و داخل یک کمد قرار دارد و جسد نوزاد بیست روزه‌ به همراه برادر دو ساله‌اش نیز داخل ساکهای جداگانه قرار گرفته است و حدود 10 روز از وقوع قتل این زن و پسرانش می‌گذرد.

اهالی این ساختمان راز این جنایت را برای مأموران فاش کردند و گفتند: پدر این کودکان بی‌گناه، مصرف‌کننده ماده مخدر "شیشه" است و در روزی که این اتفاق افتاد با داد و فریاد اعلام کرد که زن و بچه‌هایش را کشته است، اما به این علت که وی مصرف‌کننده شیشه بود و از این حرف‌ها زیاد می‌زد، به حرفهای او اعتماد نکردیم.

بعد از اینکه این مرد معتاد این حرفها را زد، اقدام به تخریب در و پنجره‌های یکی از واحدهای ساختمان کرد و بعد از شکایت ساکنان این واحد و حضور مأموران کلانتری وی بازداشت شد، اما در ابتدا به قتل همسر و فرزندانش اعتراف نکرد تا اینکه پس از ورود مأموران به منزل، کشف اجساد اعضای این خانواده و تشکیل پرونده قتل عمد، سجاد منافی‌آذر، بازپرس ویژه قتل پایتخت، نیز در محل جنایت حضور یافت و طی بررسی‌های بیشتر، طنابی که برای خودکشی آماده شده بود در محل این جنایت، کشف و مشخص شد پرونده متهم به قتل این سه نفر در شعبه یکم بازپرسی دادسرای بعثت قرار دارد و فرد مذکور به بازداشتگاه فشافویه منتقل شده است.

با حضور بازپرس دادسرای جنایی تهران در بازداشتگاه فشافویه، قاتل به وقوع این جنایتها اعتراف کرد و درباره انگیزه قتل اعضای خانواده‌اش به بازپرس جنایی تهران گفت: به دلیل اختلافاتی که با همسرم داشتم، وی و دو پسرم را خفه کردم و جسد آنها را داخل کمد گذاشتم.  در لحظه وقوع این قتلها، ماده مخدر شیشه مصرف نکرده بودم.

این قاتل که 31 سال سن دارد و تا سوم راهنمایی درس خوانده، پس از حضور در دادسرای امور جنایی تهران در اظهاراتش به سجاد منافی‌آذر، گفت: حدود یکسال و نیم پیش با باجناقم در منزل مان دعوا کرده و با چاقو او را زده بودم، بعد از این ماجرا باجناقم شکایت کرد و دیه‌اش 60 میلیون تومان شد، بعد از این اتفاق، پدر همسرم با من تماس می‌گرفت و بین من و همسرم دعوا راه می‌ا‌نداخت.

پس از این ماجرها با همسرم دعوایم شد و یک روز زمانیکه فرزندانم داخل اتاق در حال بازی بودند، ابتدا همسرم را با یک شال خفه کرده و سپس سراغ بچه‌ها رفتم، در آخر نیز پس از کشتن آنها اجساد را داخل کمد دیواری و ساک قرار دادم و سر اجساد آنها موادمخدر مصرف کردم.

این قاتل مدعی شد که پس از جنایت، قصد داشته خودش را نیز دار بزند، اما موفق به این کار نشده و اکنون فقط در انتظار اعدام است.

در ادامه مراحل رسیدگی به پرونده، قاتل، صحنه جرم را بازسازی کرد و اولیای‌دم همسر وی با حضور در دادسرای امور جنایی تهران درخواست خود را مبنی بر قصاص قاتل ارائه دادند.

سرانجام با اتمام بازپرسی از متهم این پرونده، قرار جلب به دادرسی صادر شد و این قاتل پس از صدور کیفرخواست، به‌زودی برای محاکمه در دادگاه کیفری یک استان تهران حاضر می‌شود.

کد خبر ۱۰۰۱۹
۷ دی ۱۳۹۶
سیمرغ
تعداد بازدید ۹۵۷
فیسبوک دختر گمشده را به خانواده‌اش رساند!
دختربچه‌ای که شش سال قبل مقابل چشمان مادر و خواهر بزرگ‌ترش از مقابل خانه‌شان ربوده شده بود، سرانجام با جست‌وجوهای فراوان و کمک شبکه‌های اجتماعی به آغوش خانواده‌اش بازگشت.

 

 

 

دختربچه‌ای که شش سال قبل مقابل چشمان مادر و خواهر بزرگ‌ترش از مقابل خانه‌شان ربوده شده بود، سرانجام با جست‌وجوهای فراوان و کمک شبکه‌های اجتماعی به آغوش خانواده‌اش بازگشت.

 روزنامه «ایران» نوشت: «ماجرای این کودک‌ربایی از ساعت ۲ بعد از ظهر ۵ بهمن سال ۹۰ کلید خورد. آن روز مادر یگانه کوچولو که معلم مدرسه بود، طبق معمول برای بردن فرزندانش به خانه مادرش رفت. او هر روز صبح مبینا و یگانه را به خانه مادرش که در چند متری خانه‌شان بود می‌برد و ظهرها بعد از تعطیلی مدرسه دنبال‌شان می‌رفت. آن روز هم مثل همیشه زن جوان به سراغ دخترهایش رفت و با آنها راهی خانه شد. خانه داخل کوچه بود. زن جوان که مقداری خرید کرده بود و دستش حسابی پر بود، کمی جلوتر می‌رفت و البته یک چشمش هم به بچه‌هایش بود. محله آنها آن قدر امن بود که نه تنها مادر یگانه بلکه هیچکدام از ساکنان خرمشهر هم تصورش را نمی‌کردند چه اتفاق شومی در راه است.

ربودن ۲دختر کوچولو

مبینا دست خواهرش را گرفته بود و خواست وارد کوچه شود که صدای زن ناشناسی توجهش را جلب کرد. یک خودروی پژو ۴۰۵ یشمی کنار خیابان توقف کرده و مرد جوانی پشت فرمان نشسته بود. کنارش هم زن جوانی بود که کودکی را در آغوش داشت. روی صندلی عقب نیز زن دیگری بود که او نیز کودک چند ماهه‌ای در بغل داشت. زن جوان که روی صندلی عقب نشسته بود، عروسکی را به مبینا نشان داد و از اوخواست برای گرفتن عروسک برود اما مبینا که آن زمان ۸ ساله بود، ترسید و چند قدمی به عقب برگشت. زن ناشناس که با واکنش دخترک روبه‌رو شده بود، خیلی سریع کودکی را که در آغوش داشت، روی صندلی عقب گذاشت و از ماشین پیاده شد. او بدون هیچ درنگی یگانه را در آغوش کشید و با دست، مبینا را هل داد و بلافاصله سوار ماشین شد و از آنجا گریختند.

گزارش کودک‌ربایی

ظهر ۵ بهمن سال ۹۰ گزارش ربوده شدن دخترک دوسال و نیمه به پلیس خرمشهر اعلام شد و به‌ دنبال این گزارش پرونده‌ای تشکیل و تحقیقات گسترده برای یافتن کودک و دستگیری کودک‌ربایان آغاز شد. دایی یگانه گفت: از زمانی که بچه گم شد، مردم زیادی بسیج شدند تا او را پیدا کنند. فقط قوه قضائیه و پلیس نبود که به‌ دنبال یگانه بودند، بلکه همه مردم دلشان می‌خواست یگانه هر چه زودتر پیدا شود. خواهرم در این مدت پیر شد و یک لحظه هم از فکر بچه‌اش بیرون نیامد. ما هم از همان روزها به انتشار عکس بچه در فیسبوک و سطح شهر پرداختیم. خب آن موقع واتس‌آپ و تلگرم و اینستاگرام نبود. پس از آن از اقصی نقاط ایران و حتی خارج از کشور هم با ما تماس می‌گرفتند و می‌گفتند بچه را دیده‌اند. شاید باورتان نشود اما حتی من یک سفر به مالزی رفتم؛ چرا که مشخصات کسی را داده و گفته بودند او بچه را ربوده است. ما واقعاً برای پیدا کردن بچه هم هزینه زمانی کردیم و هم مالی. هر جا که فکرش را کنید رفتیم. فکر کنم فقط ۶ بار مشهد رفتم و تهران هم تا دلتان بخواهد با هر تماسی آمدیم اما بی‌فایده بود. همزمان هم دادگستری خرمشهر و پلیس پیگیر ماجرا بودند.

تماس فرد ناشناس

سال قبل بود که تصویر یگانه در گروه‌های مختلف تلگرامی و فضای مجازی برای چندمین بار منتشر شد. انتشار تصاویر و پیگیری‌ها ادامه داشت تا این که حدود یک ماه قبل فرد ناشناسی با خانواده یگانه تماس گرفت. دایی یگانه اظهار داشت: در این مدت تجربه زیادی به‌ دست آورده بودیم و دیگر نمی‌پرسیدیم آدرس بدهید. بلکه از آنها مشخصات و جزئیات بچه را می‌خواستیم تا مطمئن شویم که واقعاً بچه‌ای که آنها از او صحبت می‌کنند همان یگانه است یا خیر. در تماس‌هایی که با فرد ناشناس داشتیم از او خواستیم عکس یگانه را برایمان بفرستد و زمانی که عکس را دیدیم او را شناختیم. یگانه شباهت زیادی به خواهرش داشت و هیچ شکی نبود که رقیه همان یگانه ماست. از برادرم خواستم به تهران برود و پیگیر ماجرا باشد و از طرفی موضوع را با دادستان و پلیس هم در میان گذاشتیم. برادرم به تهران رفت و خانواده را شناسایی کرد. قرار بود ما راهی تهران شویم که اتفاق دیگری افتاد. البته واقعاً خیلی خوب شد که ما به تهران نرفتیم چون بچه در این مدت با خانواده دیگری زندگی کرده بود و از ما چیز زیادی به یاد نداشت و بی‌شک ضربه روحی زیادی به او وارد می‌شد.

عکسی از دختر گمشده

همزمان با این که محل زندگی یگانه بعد از سال‌ها پیدا شده بود، بار دیگر تلفن خانواده یگانه به صدا درآمد و این بار مرد جوانی تماس گرفت و خودش را دایی رقیه یا همان یگانه ما معرفی کرد. او آدرس و محل زندگی‌شان را داد و عکس یگانه را هم برایمان فرستاد. عکسی که او فرستاده بود با عکس بچه‌ای که فرد ناشناس فرستاده بود و همچنین آدرسی که هر دوی آنها برایمان فرستاده بودند یکی بود. دیگر مطمئن بودیم که یگانه همان رقیه است و قرار گذاشتیم که آنها به خرمشهر بیایند.

دیدار پس از ۶ سال

ظهر جمعه گذشته بود که یگانه همراه خانواده جدیدش با ۵ خودرو به خرمشهر رسیدند. آنها با تصور این که خانواده یگانه برخوردی داشته باشند اقوامشان را هم آورده بودند تا در صورت نیاز پادرمیانی کنند اما خانواده یگانه و اهالی شهر با روی باز به استقبال آنها رفتند. برای یگانه سخت بود که بعد از سال‌ها از خانواده‌ای که به آنها عادت کرده و بزرگش کرده بودند، جدا شود و این کار مستلزم زمان بود. دایی یگانه می‌گوید: با بازگشت یگانه به خانه‌مان حس آرامش دوباره به خانه برگشت. در تمام این مدت با خودمان فکر می‌کردیم چه بلایی سر بچه آمده است. البته یگانه کمی از آن روزها را به خاطر دارد و می‌گوید افرادی که او را ربوده بودند، او را به خانه‌ای بردند که چند بچه دیگر هم آنجا بودند. بعد هم که توسط خانواده جدیدش خریداری شده و به تهران انتقال می‌یابد.

انتخاب یک فرزندخوانده

ماجرای خریده شدن یگانه هم جالب است. ناپدری یگانه دستفروشی بود که لوازم خانه را به صورت قسطی در شهرهای مختلف می‌فروخت. او سال ۹۰ از تهران راهی خوزستان شده بود که برای دریافت طلبش به سراغ یکی از مشتریانش رفت اما مرد بدهکار مدعی شد پول ندارد و نمی‌تواند خرج زندگی خودش و بچه‌هایش را هم بدهد. سر صحبت که باز شد مرد فروشنده گفت که او و همسرش سال‌ها در حسرت بچه‌دار شدن هستند. همان موقع مرد بدهکار که انگار به‌ دنبال فرصتی بود به او پیشنهاد داد به جای تمام بدهی‌اش یکی از بچه‌های خواهرش را با خود ببرد. او گفته بود شوهر خواهرش اعتیاد دارد و نمی‌تواند زندگی‌شان را اداره کند و...

بدین‌ترتیب یگانه به فرزندی انتخاب شد. اما از آنجا که عکس‌های یگانه در فضای مجازی منتشر و دست به دست شده بود، سرانجام به دست اقوام خانواده جدیدش هم رسید. اینجا بود که راز کودک‌ربایی فاش شد و پدر و مادرخوانده دخترک تصمیم گرفتند بچه را به پدر و مادر واقعی‌اش برسانند.

آزمایش دی‌ان‌ای برای تأیید نهایی

دادستان عمومی و انقلاب شهرستان خرمشهر نیز در این باره گفت: دختربچه‌ای که شش سال پیش از جلوی در خانه‌شان ربوده شده بود، پس از شش سال به آغوش خانواده‌اش برگشت.

علیرضا باوی ادامه داد: با‌ وجود تحقیقات پلیس، اثری از کودک یافت نشد و خانواده وی پس از چند سال با استفاده از فضای مجازی و انتشار عکس کودک به جست‌و‌جوهایشان ادامه دادند. تا این که پس از پیداشدن خانواده دخترکوچولو و انجام آزمایش «دی‌ان‌ای» او به خانواده اصلی‌اش بازگردانده شد. البته تحقیقات در این باره از ابعاد مختلف ادامه دارد.»

کد خبر ۱۰۰۰۱
۶ دی ۱۳۹۶
ایسنا
تعداد بازدید ۱۰۴۴
دستگیری ۲۳۰ نفر در پارتی‌های شب یلدا!
شب گذشته ماموران پلیس پایتخت که از برگزاری دو مهمانی مختلط در فرمانیه و لواسان با خبر شده بودند، با اخذ مجوز از مقام قضایی به محل برگزاری این دو مهمانی رفته و اقدام به دستگیری افراد حاضر در این مهمانی کردند

 

 

 

شب گذشته ماموران پلیس پایتخت که از برگزاری دو مهمانی مختلط در فرمانیه و لواسان با خبر شده بودند، با اخذ مجوز از مقام قضایی به محل برگزاری این دو مهمانی رفته و اقدام به دستگیری افراد حاضر در این مهمانی کردند

بیش از ۲۰۰ دختر و پسر که به مناسبت شب یلدا در دو پارتی شرکت کرده بودند، دستگیر شدند.

این افراد که از طریق اینستاگرام به این مهمانی دعوت شده بودند، توسط ماموران به مقر پلیس منتقل شدند.

مرکز اطلاع‌رسانی پلیس پایتخت با تایید این خبر اعلام کرد که در مجموع ۲۳۰ نفر در این دو مهمانی دستگیر شده‌اند.
 همچنین سرهنگ ذوالفقار برفر - رییس پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ نیز در این‌ باره گفت: این افراد در دو عملیات جداگانه دستگیر شدند، یکی از مهمانی‌ها در باغی در لواسان بود که تعداد ۱۴۰ نفر که به صورت مختلط در حال پایکوبی و مصرف مشروبات الکلی بودند، دستگیر شده و  محل پلمب شد.
وی افزود: مهمانی دیگر نیز در منزلی در فرمانیه بود که تعداد ۹۰ نفر در آن دستگیر شدند. بعضی از افراد حاضر در این مهمانی با به اشتراک گذاشتن تصاویر خود به صورت زنده در اینستاگرام دیگران را به شرکت در محل دعوت می‌کردند.

برفر با بیان اینکه خواننده‌های این دو پارتی نیز دستگیر و به همراه ابزار کارشان به پلیس امنیت اخلاقی منتقل شدند، گفت: مقادیری مشروبات الکلی و مواد روان‌گردان نیز در محل برگزاری این دو مهمانی کشف شد.

کد خبر ۹۹۶۸
۲ دی ۱۳۹۶
سیمرغ
تعداد بازدید ۱۰۳۶
صفحه ۱ از ۱۵